Skip to main content
Tag

موسسه تحقیقات بازاریابی ایده

فود استایلیست

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

همیشه واقعیت آن چیزی که می بینیم نیست! مخصوصاً وقتی کار دوربین وسط باشه (:

یکی از تبلیغاتی که خیلی زیاد با اون مواجه میشیم تبلیغات انواع همبرگر است که در غالب کاتالوگ و یا تیزر و غیره به نمایش گذاشته می شود. شاید براتون جالب باشه که عرض کنم برای یک پوستر تبلیغاتی ساده چند نفر دست به دست هم میدن تا یک همبرگر رو خوشگلتر نشون بدن (:

فود استایلیست
حقه های عکاسی در تبلیغات کم نیستند؛ نقطه نگاه و یا کانون توجه در عکاسی صنعتی یک اصل است. اینکه چطور مشتری رو در نقطه مورد نظر خودمان فیکس کنیم. فود استایلیست ها(Food Stylist) ها کسانی هستند که کلی درس خواندن تا یاد بگیرند چطور یک غذا را برای ما جلوه آرایی کنند تا آخر وسوسه بشیم و سفارش بدیم! حتما به خودتون می گین این مسخره بازی ها چیه ولی اینم یک شغل دیگه؛ شاید یه روزی شما هم یک فود استایلیست شدین ((:

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

گوگل میت رایگان!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

اخیراً گوگل در اطلاعیه ای اعلام کرد که خدمات گوگل میت(Google Meet) را بصورت کاملاً رایگان ارائه می دهد!

گوگل میت(Google Meet) یک پلت فرم ویدیو کنفرانس است که به راحتی همکاران یک واحد سازمانی را در یک جا جمع می کند. به گفته گوگل مهم نیست که جی میل(Gmail) داشته باشید یا خیر. این سامانه برای تمامی کاربران رایگان است! در هر تماس ویدیو کنفرانسی تا سقف ۲۵ نفر می توانند بصورت همزمان با یکدیگر صحبت کنند و اطلاعات خود را به اشتراک بگذارند.

متن خبر گوگل میت رایگان ، یک نیم خط بیشتر نیست ولی می تواند سرنوشت خیلی از استارت آپ های با پلت فرم مشابه را تحت تاثیر خود قرار دهد. چه بسا رقبای گوگل میت سهم بازارشان را از دست بدهند چرا که گوگل به این بازار وارد شده! از این خبر باید یک درس گرفت و آن اینکه برای اجرای هر طرح بزرگ، نیاز به یک اسپانسر بزرگ هم هست! البته برای این نتیجه گیری می توان مثال نقض هم آورد ولی کلیت موضوع درست است.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

فلش ماب مارکتینگ!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

فلش ماب(Flash Mob) مارکتینگ یکی از زیر گروه های بازاریابی چریکی و یا همان گوریلا مارکتینگ است. با این تفاوت که در آن گروهی از افراد بصورت کاملاً هماهنگ در یک مکان عمومی و پر تردد، دست به اقدامات عجیب و غریب می زنند!

هدف اصلی فلش ماب(Flash Mob) ایجاد یک سرگرمی موقت در محل های پُر تردد است. جوهره اصلی فلش ماب مارکتینگ، اجرای فعالیت های پروموشنی(Promotion) غیر سیاسی است. در این تکنیک با در نظر گرفتن مولفه های فرهنگی متناسب با هر بافت منطقه ای، دست روی خوشایندهای مردم آن دیار می گذارد و مخاطب خود را برای لحظه ای در فکر فرو می بردو خلاصه مجذوبش می کند!

فلش ماب مارکتینگ
جنبه های هنری و تبلیغاتی در Flash Mob بسیار بارز بوده و اساساً مخاطبین بیشتر به خاطر جلوهای هنری آن مجذوبش می شوند. با توجه به هزینه بری پایین فلش ماب نسبت به سایر تکنیک های گوریلا مارکتینگ و یا تبلیغات چریکی می توان از آن برای پروموت (Promot) کردن کسب و کارهای خرد(SME) هم استفاده کرد.

نمونه های موفق فلش ماب اجرا شده در جهان زیاد است. به تازگی یک نمونه از آن در ایران اجرا شده که براتون انتخاب کردم و به نمایش گذاشتم تا بیشتر با آن آشنا بشوید. در این کار که توسط برند ایرانی بالسا به اجرا گذاشته شده با تبدیل خروپف به موسیقی و با بهره گیری از سکانس های انیمیتی زیبا و هماهنگ با زیر صدای تولید شده در آن، مخاطبین عبوری در مرکز فروش را مجذوب خودش کند! به زودی نمونه های قویتر از این تکنیک جذاب را براتون به اشتراک خواهم گذاشت.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازار بورس چه جور جاییه؟

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

اثرات کرونا بر بازار جهانی بر هیچ کس پوشیده نیست؛ کاهش شدید قیمت نفت در روزهای اخیر خود گواه این رکود عظیم پیشرو است؛وقتی تولیدی نباشد در نتیجه تقاضایی هم نخواهد بود. شواهد نشان از آن دارد که کرونا در حال افول است البته با کنترل کامل آن فاصله زیادی داریم. حال باید دید این طوفان چقدر خرابی به جای گذاشته است؟ بی شک اثراتی همچون افزایش نرخ بی کاری و تورم را باید انتظار داشت. در این بین دولت ها برای کنترل رکود اقتصادی پیش رو، یکی پس از دیگری جام زهر تورم را می نوشند.

کشور ما در شرایط رکود تورمی است و دور از انتظار نیست که یک موج تورمی دیگر نیز در راه باشد. البته به قول قدیمی ترها، بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب! دولت با اعطای یارانه، دادن وام و غیره پول به بازار تزریق می کند و خود نیز می داند که باید در انتظار تورم ناشی از آن باشد. چاپ پول آسان است ولی سواری گرفتن از آن سخت! در این بین هستند عزیزانی که می خواهند ره صد ساله را یک شبه بروند! و شنیده اند که بازار بورس حسابی تو بورسه! اوکی بروید ولی نه به سبک این رفیق شفیقمان! حداقل ادبیات کار رو هم بلد باشید(:

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

محمد یونس بنگلادشی را الگوی خود کنیم!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

بنگلادش کشوری است پر جمعیت که تراکم سرزمینی بسیار پایینی را دارد. مساحت کل کشور ۱۴۸ هزار کیلومتر مربع است و در این فضای فشرده، بیش از ۱۶۰ میلیون نفر زندگی می کنند. یعنی شاخص تراکم جمعیت آن حدود ۱۰۰۰ نفر در هر کیلومتر مربع است. خدایی خیلی سخته! این در حالی است که همین شاخص در ایران حدود ۵۰ نفر در هر کیلومتر مربع است! خدایی خیلی ثروتمندیم!

محمد یونس بنگلادشی را الگوی خود کنیم!

همه بنگلادش را با ببرهایش، رودخانه های خروشانش، برنج و کَنفش می شناسند. اما حالا باید او را به عنوان دومین صادر کننده پوشاک جهان بشناسند! نه نفتی دارد و نه گازی! فقط سخت کوشی شرط حیات است! می خواهم شما را با یکی از بزرگ مردان اقتصادی این کشور آشنا کنم که بنگلادش را متحول کرد و جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد.

محمد یونس بنگلادشی، موسس گرامین بانک(Grameen Bank) یا همان بانک گدایان! بانکی که حتی به فقرا و تهی دستان هم وام می دهد! آن هم بدون ضامن! همش می خواهم علامت تعجب بذارم انگار این فرد در کره خاکی دیگر زندگی می کند. به یک فقیر و یا گدا وام بدهی که چه کند؟ که کارآفرین شود؟ مگر می شود؟ چطور قرار است کسی که عمری در فقر بوده به یک باره بشود یک بیزینس من؟!

واقعیت این است که هرکدام از ما مدل اقتصادی و جهان بینیمان را از پدر، مادر و نزدیکانمان می گیریم. محمد یونس بنگلادشی هم از این موضوع مستثنی نیست. مادر بزرگ محمد یونسّ، روی او بسیار اثر گذار بود. او از بچگی شاهد این بود که مادر بزرگش به فقرا کمک می کرد و نمی توانست قبول کند کسی دست خالی از درب خانه اشان برود. دور از ذهن نیست که مدل اقتصادی کینز(John Maynard Keynes) و بقیه علمای اقتصاد هم از والدینشان به ارث برده باشند(:

قحطی سال ۱۹۷۴ در روحیه سخاوتمند محمد یونس اثر گذار بود تا جایی که با خود تصمیم گرفت کشورش را از لوث فقر نجات دهد. صداها هزار نفر از فقر شاهد مرگ نزدیکان خود بودند. خیلی دردناکه که ببینی نمی تونی برای فرزندت خوراک تامین کنی. فقط نان شب، فقط همین! محمد یونس در جریان بازارگردی هایش متوجه شد که دادن یک وام کوچک می تواند یک فقیر را متحول کند و چه بسا یک کارآفرین شود.

دکتر محمد یونس بنگلادشی از این سفرها و بازارگردی هایش، درس های بسیار گرفت و فهمید می تواند یک مدل اقتصادی بومی برای کشورش تجویز کند. اینکه با شناسایی افراد مستعد و خلاق به آنها وام های دیر بازده بدهد. حالا از ۱۰۰ تا ۲۰ تای آنهم گرفت خدا را بده برکت! چرا که هر فردی که کارش بگیرد ده ها نفر دیگر را مشغول می کند. او با همین تز به بیش از ۷ میلیون نفر وام داد!

آنچیزی که در متون درس اقتصاد و مدیریت به ما یاد داده اند این است که اساساً کارآفرین ها کم هستند. ولی محمد یونس بنگلادشی نشان داد این قاعده را هم می توان زیر سوال برد. از طرفی دیگر، موسسات مالی و اعتباری معمولاً به افرادی وام می دهند که اعتبار دارند ولی محمد یونس با بها دادن به یک انسان به ظاهر بی بها، اعتبار واقعی را نشان داد.

ما هم در کشورمان از این مدل ها زیاد داریم اما یک تفاوت بنیادی با مدل محمد یونس بنگلادشی وجود دارد! او برای دادن وام، اول استعداد یابی می کند و بعد از اعطای وام، آموزش و پی گیری وجود دارد. ولی در ایران بنگاه های دولتی و یا خصولتی معمولاً به دو صورت وام می دهند. حالت اول کاملا احساسی و بدون برنامه و در حالت دوم برنامه وجود دارد ولی وام به دست وام گیرنده واقعی نمی رسد و رانت ها این وسط پول ها را بر می دارند. اگر هم بنگاه وام دهنده خیریه باشد که باز به همین روال است و کمتر کسی ماهی گیری یاد می دهد.

آمار رسمی از تعداد موسسات خیریه در ایران وجود ندارد. ولی به گفته کارشناسان، حدود ۱۵ هزار موسسه خیریه داریم! که می توان به جرات گفت که تعداد معدودی از آنها مدل اقتصادی و بازاریابی مشخصی برای خود دارند! در آینده از چگونگی تدوین برنامه جامع بازاریابی مختص خیریه ها خواهم گفت. در این زمینه تجارب اندکی دارم ولی به شدت علاقه مندم در این عرصه تحقیق کنم. به امید روزی که یک دکتر محمد یونس بنگلادشی را در محیط اقتصادی و همچنین خیریه های خود تجربه کنیم.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازاریابی مورچه ای هم، بد نیستا!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

وقتی پای صحبت مدیران ورشکسته که می نشینی در بین کلامشان یک سری از مولفه های تکراری می شنوی! از سختی تولید در ایران گرفته تا عدم حمایت دولت و غیره. اگر کمی دقت کنی یک جمله تاریخی مشترک دارند این عزیزان! وقتی می پرسید که چرا این همه پرسنل دور خود جمع کرده اید؟ معمولا جوابشان این است: “می خواستم یک سفره ای پهن کنم و یک سری هم بیایند سر این سفره و نون بخورند!

بازاریابی مورچه ای هم بد نیستا!

معمولا در ایران کارها بدون داشتن یک بیزنس پلن(Business plan) استارت می خورد. چه برسد به داشتن یک مارکتینگ پلن(Marketing Plan). هیجان در روزهای اولیه کار بسیار بالاست. میزان سودآوری از پروژه به مقدار زیادی تخمینی است. عوامل محیطی و حتی شرایط بین المللی در محاسبات بیزنس پلن و مارکتینگ پلن دیده نمی شود و به قول قدمی ترها یک یا علی می گوییم و کار، استارت می خورد.

هر چه جلوتر می رویم سختی های کار بیشتر خودش را به ما نشان می دهد. درست مثل زمانی که از کوه فاصله می گیریم به بزرگی و عظمت کوه مشکلات پیش رویمان بیشتر پی می بریم! سرعت که کمی پایین تر می آید تازه می فهمیم این همه آدم دور من چه می کنند؟! تازه می رسیم به این اصل که آیا پرسنل ما توانایی تحقق رویاهای فروش و بازاریابی محصولاتمان را دارند یا نه؟!

می گویند که آن قدیما مورچه ای بازاریاب، که بسیار سخت کوش بود هر روز صبح با امید بسیار به سر کار می رفت تا برنامه های بازاریابی مورچه ای خود را پیگیری کند. بازارش شکر خدا خوب بود و همه از تولیدات و خدماتش راضی بودند تا اینکه روزی آقای شیر به تورش خورد! شیر با خود گفت تو که بدون نظارت رئیس این همه خروجی های خوب داری بهتر است تحت یک سیستم مدیریتی مدرن کارهایت را پی گیری کنی تا سطح تولیدات و خدماتت بالاتر بیاید و بعد با پولهایت چنین کنی و چنان کنی…

مورچه حرف شیر را پذیرفت و با خود گفت وقت آن است که از مدل بازاریابی مورچه ای خود دست بکشم. شیر یک ملخ را که در گزارش نویسی و مدیریت در جنگل معروف بود به ریاست مورچه گماشت. ملخ در اولین اقدام یک منشی گرفت. دفتر و دستکی برای خود بهم زد. خلاصه هر از چندی گزارشی می نوشت و به شیر می داد و شیر هم با افتخار نتایج گزارش را در جمع مدیران جنگل می خواند.

ملخ برای بهتر شدن روند مدیریتش یک موش باهوش را به عنوان مدیر IT خود گماشت و کلیه سیستم های شرکت را با مشقت فراوان بدون کاغذ کرد(Paperless) تا بتواند بر روند کارها نظارت بیشتری داشته باشد و کاغذ بازی در کار را کمتر کند. در ادامه شیر تشخیص داد که برای نظارت بهتر بر فعالیت های مورچه یک مدیر داخلی هم برایش بگمارد تا کارها، حرفه ای تر پیش برود و همین شد که از سگ دعوت به همکاری کرد! سگ به صورت خیلی دقیق تمام فعالیت های مورچه را زیر نظر داشت و نمی گذاشت لحظه ای از کار غافل شود و مدام امر و نهی می کرد.

کم کم محیط کار به جهت داشتن بروکراسی(Bureaucracy) مدرن و چرخش کارهای اضافی برای مورچه طاقت فرسا شد! و کار دیگر برایش لذت بخش نبود. محیط کار برایش همچو زندان بود. محیطی خشک و بی روح؛ در این بین مورچه بر اثر فشار روانی به بیماری افسردگی مبتلا شد. ملخ به شیر گزراش کار داد و گفت که راندمان کار از روز اول خیلی پایین تر آمده است. از مورچه گفت و از کم کاری هایش!اینکه دیگر مثل قبل دل به کار نمی دهد. شیر هم خشمگین شد و دستور به اخراج مورچه داد!

مورچه تنها بازوی پرتوان شرکت بود که با مدل بازاریابی مورچه ای خودش برای شرکت سود آوری داشت. ولی نظرات رنگارنگ مدیران او و سیستم بازاریابی و فروشش را خراب کرد. شیر به کلاغ را دستور داد تا علت بر شکستگی شرکت را برایش تحلیل و گزارش کند. کلاغ بعد از ۴ ماه زحمت بسیار اعلام کرد که علت ورشکستگی شرکت، تعداد بالای کارمند و نداشتن کارایی و افیشنسی( Efficiency) لازم بوده است!

بعضی وقت ها اگر دست به سیستم نزنیم بهتر است! با همان مدل بازاریابی مورچه ای خود پیش برویم بهتر است! مخصوصاً در دوران بحرانی کنونی که هنوز در بازار، قیمت محصولات پیدا نشده! تکلیف ها معلوم نشده! و همه جا گرگ و میش است؛ بهتر است کمی صبر کنیم و به مدل و سیستم کسب و کار مورچه ای خود بیشتر فکر کنیم و افسار کار را به هر شیری ندهیم!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

تئوری پنجره شکسته در بازاریابی صنعتی

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

دهه ۱۹۸۰ میلادی اوج باج گیری های خیابانی در نیویورک بود. هر جایی امکان خِفت شدن وجود داشت. از مترو گرفته تا خیابان های خلوت و شلوغ! مسافران پول بلیط اتوبوس و قطار خود را نمی دادند و به هر هنری شده سوار وسایل نقلیه می شدند! در این بین گرَفیتی(Graffiti) یا نوشته‌ های روی در و دیوار شهر بیش از همه تو ذوق می زد!

 

گرَفیتی ها اشکال و عبارت هایی عجیب و غریب بودند که روی در و دیوار شهر پر شده بود! خلاصه حس عدم امنیت در شهر موج می زد. با شروع دهه ۱۹۹۰ میلادی به یکباره همه چیز عوض شد و همه موارد یاد شده از شهر رخت بر بست! دزدی، خِفت گیری و گرَفیتی ها کم شد و نیویورک تبدیل به امن ترین شهر ایالت متحده آمریکا شد. دیگر هیچ کسی دوست نداشت تصاویر دهه ۸۰ را در ذهن خود تداعی کنند. اما این کاهش یکباره جرم و جنایت به چه دلیل بود؟ و چرا؟

 

تئوری پنجره شکسته در بازاریابی صنعتی

تئوری پنجره شکسته(Broken Window Theory) ماحصل تراوشات ذهنی دو جرم شناس مطرح آمریکایی به نام های ‌جیمز ویلسون(James Wilson) و جورج کلینگ(George Kelling) بود. این دو استنتاج های جالبی از وقایع دهه ۸۰ میلادی داشتند. آنها بر این تفکر بودند که اساساً جرم، زاده یک نابسامانی اجتماعی است. مثال جالبی هم داشتند و آن این بود که وقتی مجرمی یک پنجره شکسته را در شهر می بینید و شاهد این باشد که جامعه با این واقعه بی تفاوت است به این جمع بندی می رسد که اگر شیشه های دیگر را هم بشکند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و هیچ کسی اعتراض نخواهد کرد.

وقتی همه چیز برای یک مجرم اوکی باشد شروع به شکستن های بیشتر می کند. این خود نقطه شروع یک جریان عظیم خواهد بود. یک احساس آنارشیستی(Anarchisme) در او شکل می گیرد. به قول قدیمی ترها همه چیز شیر تو شیر می شود. قانون شکنی و هرج و مرج در نقطه نقطه شهر جلوه خواهد کرد. خلاصه با بی تفاوتی جامعه به پنجره شکسته این سیگنال به مجرمین مخابره می شود که هر کاری دوست دارید بکنید برای ما مهم نیست!

باور ویلسون و جورج کلینگ این بود که باید هرچه زودتر جلوی این اپیدمی(Epidemic) خطرناک را گرفت. آنها بر این امر تاکید داشتند که باید برای یک هنجار شکنی ساده هم قانون مشخصی تعریف شود و همه چیز به حال خود رها نشود. در غیر اینصورت سنگ روی سنگ بند نمی شود. لُب مطلب این دو کارشناس جرم شناس در این نکته بود که وقتی در برابر مسائل کوچکی چون گرَفیتی و یا سوار شدن دزدکی در مترو برخورد نشود دیگر کار به جاهای باریک می رسد. در ابتدای امر تئوری آنها خیلی سختگیرانه و رادیکال به نظر می رسد و البته منتقدان زیادی هم دارد. ولی آنچه که مسلم است؛ همین سخت گیری های پلیس بود که نیویورک را متحول کرد!

بذارید مثال ایرانیش را براتون بزنم تا مطلب بهتر جا بیفته. شاید تجربه کرده باشید که یکی از همسایه ها زباله خود را سر کوچه می گذارد غافل از اینکه، جایی که زباله اش را می گذارد زیر پنجره یک همسایه دیگر است. بعد از مدتی عده ای از اهالی محل به تصور اینکه اینجا محل جمع آوری زباله توسط شهرداری است زباله های خود را آنجا می ریزند! در ابتدای امر صاحب آن ملک به فرد خاطی چیزی نگفت اما کمی بعد با همه اهالی محل به دعوا افتاد. دست به هر کاری می زد تا افراد بفهمن اینجا نباید زباله بندازند. آخرش هم کار به فحش و ناسزا و کلانتری می رسید. ولی چون همه عادت کرده بودند باز هر از چندی عده ای زباله خود را آنجا می انداختن و کار به نفرین پدر و مادر و جد و آباد می رسید! این همان تئوری ویلسون و جورج کلینگ است البته با یک مثال میهنیش (:

همین داستان تئوری پنجره شکسته را در بازاریابی صنعتی هم داریم! وقتی برای گرفتن خدمات پس از فروش به فلان شرکت زنگ می زنی و دقایق طولانی را پشت خط می مانی و کسی هم اعتراض نمی کند کار به جایی می رسد که وقتی به همان شرکت زنگ می زنی و پاسخگوی خودکارش می گوید شما نفر دهم هستید باید با کمال آرامش با این موضوع برخورد کنی و منتظر اقدامات بعدی آن برند نیز باشی!

و یا مثالی دیگر از تئوری پنجره شکسته در بازاریابی صنعتی را می توان در مدل پس نگرفتن کالای فروخته شده بعضی از شرکت ها دید! هیچ فرمولی تعریف شده ای برای پس گرفتن کالا ندارند. الانم که دستشون بازتر شده، چون کرونا اومده! در ادامه دور از انتظار نیست هر کالایی را به شما بندازند و کسی هم پاسخگو نباشد! خلاصه نباید گذاشت تا نظام آنارشیستی بر منطق بازاریابی صنعتی شرکتمان حاکم شود.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

ابزارهای تبلیغاتی را بهتر بشناسیم!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

ابزارهای تبلیغاتی را بهتر بشناسیم!

لزوماً استفاده از بیلبورد و آن هم با عکس موسس آن نمی تواند اثر گذار باشد و چه بسا منجر به Dmarketing شود!

ابزارهای تبلیغاتی را بهتر بشناسیم!

یکی از مهمترین مولفه های آمیخته بازاریابی(Marketing Mix) یا همان ۴P بحث پروموشن(Promotion) است؛ برای اجرای یک کمپین تبلیغاتی می توان از تکنیک های متنوع پروموشن استفاده کرد که یکی از آنها هم استفاده از بیلبورد است؛ اما به چه صورتی؟ اینکه در بیلبورد تبلیغاتی عکس موسس و یا صاحب آن کسب و کار را بزنیم بیشتر یک کار احساسی است تا تبلیغاتی! به دلیل احترامی که برای برند یاد شده قائل هستم؛ سعی کردم هیچ نام و نشانی از آن در بنر این مقاله نباشد تا یک نقد منصفانه و تخصصی باشد نه تخریبی!

بدون شک استفاده احساسی از ابزارهای تبلیغاتی می تواند اثر معکوس گذاشته و حتی منجر به ضد بازاریابی یا همان Dmarketing شود. یکی از اشتباهاتی که مدیران فروش و بازاریابی برخی از صنایع مختلف کشور مرتکب می شوند این است که تصور می کنند دست آنها برای تبلیغ کردن بسته است و صرفاً مجبوراً با استفاده از تبلیغات تلویزیونی، بیلبورد و … خود را نشان دهند!

در حالی که استفاده از هر کدام از شیوه های تبلیغاتی نیازمند کار تحقیقاتی است که در امر تحقیقات بازاریابی به آن سنجش Brand Awareness یا میزان آگاهی برند می گویند؛ در برند اورنس ما میزان آگاهی مخاطب و یا مشتری خود را از نام تجاری خود قبل و بعد از اجرای کمپین تبلیغاتی می سنجیم. و چه بسا کلی هزینه کنیم و مخاطب هیچ نام نشانی از ما را به خاطر نیاورد! ابزارهای تبلیغاتی را بهتر بشناسیم! و برای اجرای اثربخش یک تبلیغ استراتژی داشته باشیم و احساسی برخورد نکنیم.

آقای بازاریاب = بازاریابی صنعتی
موسسه تحقیقاتی ایده = تحقیقات بازار

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: کانال تلگرام آقای بازاریاب | پیچ اینستاگرام بزاززاده

تبلیغ فاصله گذاری اجتماعی

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

یکی از طرح هایی که در ایام کرونا در دنیا در حال اجرا است طرح فاصله گذاری اجتماعی است. بشر فعلا به ابزار اثر بخش دیگری برای مقابله با این ویروس دست نیافته است.

تبلیغ فاصله گذاری اجتماعی در ایام کرونا

تبلیغ فاصله گذاری اجتماعی را سازمان بهداشت و درمان ایالت اوهایو ساخته است. این کلیپ تبلیغاتی در مدت کوتاهی بین تمام جوامع جهان دست به دست چرخید. در آن به این موضوع اشاره می شود که اگر طرح فاصله گذاری اجتماعی به درستی اجرا شود چقدر می تواند اثربخش باشد و جامع به فعالیت های روزمره خود ادامه دهند. این همان بازاریابی ویروسی است. تشخیص درست و استفاده به هنگام از تمامی داده های دور و برمان! با کمترین تعداد واژه و حداقل زمان ممکن یک مفهوم بلند را به تمام جهان مخابره کنید!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

صنعت استند آپ کمدی؛ بخندان و پولدار شو!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

در سال گذشته ایونت ها(Event) و همایش های زیادی را بررسی کردم؛ به دنبال جواب این سوال بودم که اساساً استفاده از ایونت و یا همان همایش فروش در بازاریابی صنعتی اثربخش است؟

در یکی از ایونت هایی(Event) که برای یکی از مشتریانم در شهر اصفهان برگزار کردیم بنا به توصیه کارفرما از یک استند آپ کمدین محلی استفاده شد! تا به حال آن بزرگوار را ندیده بودم تا اینکه در شب مراسم سنگ تمام گذاشت! برای خنداندن شرکت کنندگان در همایش دست به هر کاری می زد از شوخی های زشت تا حرف های رکیک و جوک های سخیف! آن شب گذشت و مدام در این فکر بودم که صنعت استند آپ کمدی چطور می تواند به اجرای یک کمپین فروش کمک کند. بعد از بررسی و مطالعه نمونه های موفق در  سطح جهان به یک اسم جالب برخوردم! یک ایرانیِ آمریکایی تبار به اسم ماز جبرانی.

صنعت استند آپ کمدی؛ بخندان و پولدار شو!

جری سِینفیلد(Jerry Seinfeld)، استند آپ کمدین معروف آمریکایی در مورد این صنعت اینگونه می گوید: برای اینکه یک استند آپ کمدین معروف شوی باید چهار مرحله را طی کنی: “اول باید بتوانی دوستانت را بخندانی، بعد غریبه ها را بخندانی و در مرحله بعد برای خنداندن مردم پول بگیری و در مرحله آخر به جایی برسی که مردم از مدل حرف زدن و تیکه کلام هایت الگو برداری کنند.”

ماز جبرانی(Maz Jobrani)، کمدینی ایرانی آمریکایی، که تمام ویژگی های یک استند آپ کمدین خوب از منظر جری سِینفیلد را دارا است! او توانسته با تصویر سازی ذهنی قویش، فرهنگ مردم خاورمیانه را آن طور که خود درک کرده به مردم جهان معرفی کند! همه ما از دوران کودکی خود تصاویری در ذهن داریم که باعث خنده کردنمان می شود. مازیار توانسته با تصویر سازی جذاب از دوران کودکیش مردم دنیا را بخنداند و پولدار شود! در منظر اول حرف هایش خیلی سطحی و کلیشه ای به نظر می رسد ولی وقتی به کنه سخنانش توجه می کنی به عمق و چند لایه بودن آن بیشتر پی می بری!

ماز جبرای می تواند الگوی خوبی برای علاقه مندان استند آپ کمدی باشد. تا به جای استفاده از حرف های سخیف و حتی رکیک با چند کلمه کوتاه مخاطب بین المللی جذب کند! اینها را گفتم تا بیشتر دقت کنیم؛ درست است که برگزاری ایونت(Event) یک شب است و بعد همه چیز فراموش می شود! ولی از آنجایی که شبکه های اجتماعی به لحظه همه چیز را نشر می دهند امکان این وجود دارد که اشتباه ما خود شروع یک شکست بزرگ باشد! در دنیایی که با کوچکترین خبری، در کسری از ثانیه تمام دنیا با خبر می شوند باید بیشتر دقت کرد!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

شماره تماس جهت مشاوره!