Skip to main content
Tag

بازاریابی صنعتی

بازار سازی با بازی سازی

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

گیمیفیکیشن(Gamification) یا همان بازی سازی یکی از تکنیک های جذاب برای تدوین یک استراتژی بازاریابی و تبلیغاتی است؛ اینکه بتوانی در فضایی که، مجالی برای بازی کردن نیست مخاطبت را قلقلک دهی تا بازی کند!

بازار سازی با بازی سازی

هدف ذاتی گیمیفیکیشن(Gamification) یا همان بازی سازی، ایجاد تغییری محسوس در الگوی رفتار مخاطبش می باشد! اینکه او را با موضوع درگیر کنی؛ به فکر فرو ببری و در نهایت او را به یک فعالیت یا Action وادار کنی یا بهتر بگویم قلقلک دهی (:

موضوعی جذاب و بدیع، که نیاز به همفکری و تضارب آرا در اتاق فکر هر کسب و کاری دارد. باید مخاطب بازار هدف خود را بشناسی. و بدانی چه چیزی محرک او خواهد شد؟ چه پدیده ای می تواند ذهن او را برای لحظه ای در کودک درونش ببرد و او را از قاب چارچوب رسمیِ کارهای روزمره اش خارج کند! اساساً تفکر بازی سازی را می توان محصول دانش Behavioral Design دانست. اینکه طرحی برای تغیر رفتار مشتری خود داشته باشی و برای چند ثانیه او را درگیر جوهره ذاتی برند و یا محصول تولیدی خود کنی.

یکی از مثال های معروف گیمیفیکیشن(Gamification) یا همان بازی سازی، The Fun Theory می باشد که اولین بار شرکت فلوکس واگن آن را اجرا کرد. فلوکس با این باور که “یک ایده مهیج می تواند بهترین ابزار برای تغییر رفتار مشتریت باشد” وارد میدان شد. او یکی از بهترین بازی سازی های سال های کنونی را به نمایش گذاشت. البته گیمیفیکیشن های قوی، کم نیستند ولی The Fun Theory یکی از بهترین هاست.

حتما بعد از خروج از مترو با ازدحام جمعیت در جلوی پله برقی مواجه شده اید. حال در این شرایط برای ترغیب افراد به استفاده از پله های معمولی بجای پله برقی از ایده جالبی استفاده شد. پله های پیانویی جای پله های بی روح معمولی را گرفت. فقط کافی است کلیپ را ببنید تا متوجه هدف غایی یک بازی سازی خوب بشوید. در مدت زمان کوتاهی رفتار افراد تغییر می کند و بصورت یک اپیدمی بین هم افراد حاضر در جلوی پله خود را نشان می دهد. حتی شخصی که عصا در دست دارد برای اینکه از غافله عقب نیفتد از خودش یک حرکت می زند و با سختی از پله ها بالا می رود تا بتواند نتیجه کارش را ببیند. بعضی وقت ها بد نیست برای بازارسازی، قواعد بازی سازی را هم بدانیم!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

قانون بالون !

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

قانون بالن کلاً یک خطه! ساده و روان! ” برای اوج گرفتن لازمه چیزهای به درد نخورت را دور بریزی! “

به ظاهر، جمله ساده و روانی است. خیلی سریع از کنارش رد می شویم! ولی اگر کمی بیشتر تامل کنیم کلی حرف توی دل همین یک جمله است. اینکه برای اوج گرفتن حواسمون به کار خودمون باشه و بیشتر تمرکز کنیم! مخصوصاً اگر قراره کسب کاری رو استارت بزنیم! بعضی وقت ها لازم است مولفه های با اولویت پایین تر را از خود دور کنیم تا از واجبات نیفتیم! اگر می خواهیم سقوط نکنیم باید دست از ماجراجویی برداریم و چشمانمان به ویترینِ دکان دیگران نباشد!

هر موقع از این قانون پیروی نکنیم قطعا خیلی زود از کار کردن و تلاش بیشتر خسته خواهیم شد! نمی خواهم از واژه نا امید شدن استفاده کنم ولی مثل شخصیت گِلام در کارتون گالیور، مدام به همه میگیم که این کار هم جواب نداد! لطفا بیاین از امروز به این امواج منفی توجه نکنیم. اگر نمی تونیم حذفشون کنیم حداقل کاری که می تونیم انجام بدیم اینه که در کمال ادب بهشون توجه نکنیم. این یک قانونِ، قانون بالن! باید خودت بفهمی چه جوری بالون روحت رو سبک کنی! هر کسی بالون روح خودش رو بهتر می شناسه!باید کمی بیشتر به قانون بالون فکر کنیم. به نظر می یاد وسایل دور ریختنی زیادی اطرافمون هستن! فقط خواهشاً سریع وارد عمل نشین و بالون رو اونقدر سبک نکنید که تو آسمون محو بشین! ((:

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

درس هایی از تبلیغ شرکت یونیلیور در ماه مبارک رمضان

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

تبلیغ شرکت یونیلیور در ماه مبارک رمضان درس هایی زیادی برای گفتن دارد!

حالا که کلیپ شرکت یونیلیور رو دیدید لازم است یک سری اطلاعات تکمیلی هم داشته باشید که چه کسی برای رمضان تیزر زده؟ شرکت یونیلیور(Unilever) در سال ۱۹۳۰ میلادی از ادغام دو شرکت مارگارین هلندی و لیور برادرز انگلیسی تاسیس شد. به همین دلیل است که اسمش از ترکیب نام دو شرکت فوق گرفته شده است. مارگارین یک شرکت فعال در عرصه تولید روغن نخل و لیور فعال در زمینه تولید صابون. این ادغام بزرگ منجر به تاسیس یک شرکت چند ملیتی به اسم یونیلیور(Unilever) شد که در کمترین زمان ممکن بیش از ۱۶۰۰ برند را در دسته بندی های مختلف آرایشی و بهداشتی به بازار عرضه کرد.

دیری نپایید که مدیران شرکت یونیلیور متوجه شدند نمی توانند مدیریت درستی بر محصولات خود داشته باشند از این جهت تصمیم گرفتند که ۱۲۰۰ برند خود را از دور خارج کنند و به جای آن روی ۴۰۰ برند مطرح و پر مصرف خود متمرکز شدند و نتیجه آن، خلق برندهای جهانی زیر شد.

شویندها: اومو، ویسک، سرف، اولترا سرف، ریم و ادیانت
صابون: پونز، داو و لوکس
محصولات بهداشتی دهان و دندان: منتادنت، سیگنال، کلوز آپ و ژانگهوا
شامپو: سلکتیو، سالن، سان‌سیلک، اورگانیز و تیموتی
البته این اسامی بخش کوچکی از صدها برند معروف یونیلیور است. اولین درس این شرکت چند ملتی بزرگ این است که بعضی وقت ها موفقیت در مشارکت است نه رقابت! البته اینکه به این نتیجه گیری برسیم تا این کار را در ایران انجام بدهیم یا نه، جای بحث دارد!

 

درس هایی از تبلیغ شرکت یونیلیور در ماه مبارک رمضان

آن چیزی که از انتشار این کلیپ مد نظرم بود این است که برای جهانی شدن باید به فرهنگ ها و اعتقادات دیگران احترام بگذاری و همیشه فکر نکنی بر مسیر هدایتی! و اگر می خواهی محصولاتت جهانی شود باید خود هم جهانی فکر کنی. باید به قول فرنگی ها، سِنس(Sense) مشتریِ بازار هدفت را درک کنی. اگر به این قوانین طلایی توجه نکنی محکوم به شکست خواهی بود. وقتی به عقاید دیگران احترام می گذاری تبلیغت دیده می شود و محبوب قلب ها می شوی. این تبلیغ معروف یونیلیور در پاکستان تا به حال ۱۵ میلیون بار در یوتیوب دیده شده است تا مزد سازنده های خود را به خوبی بدهد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازار بورس چه جور جاییه؟

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

اثرات کرونا بر بازار جهانی بر هیچ کس پوشیده نیست؛ کاهش شدید قیمت نفت در روزهای اخیر خود گواه این رکود عظیم پیشرو است؛وقتی تولیدی نباشد در نتیجه تقاضایی هم نخواهد بود. شواهد نشان از آن دارد که کرونا در حال افول است البته با کنترل کامل آن فاصله زیادی داریم. حال باید دید این طوفان چقدر خرابی به جای گذاشته است؟ بی شک اثراتی همچون افزایش نرخ بی کاری و تورم را باید انتظار داشت. در این بین دولت ها برای کنترل رکود اقتصادی پیش رو، یکی پس از دیگری جام زهر تورم را می نوشند.

کشور ما در شرایط رکود تورمی است و دور از انتظار نیست که یک موج تورمی دیگر نیز در راه باشد. البته به قول قدیمی ترها، بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب! دولت با اعطای یارانه، دادن وام و غیره پول به بازار تزریق می کند و خود نیز می داند که باید در انتظار تورم ناشی از آن باشد. چاپ پول آسان است ولی سواری گرفتن از آن سخت! در این بین هستند عزیزانی که می خواهند ره صد ساله را یک شبه بروند! و شنیده اند که بازار بورس حسابی تو بورسه! اوکی بروید ولی نه به سبک این رفیق شفیقمان! حداقل ادبیات کار رو هم بلد باشید(:

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازاریابی مورچه ای هم، بد نیستا!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

وقتی پای صحبت مدیران ورشکسته که می نشینی در بین کلامشان یک سری از مولفه های تکراری می شنوی! از سختی تولید در ایران گرفته تا عدم حمایت دولت و غیره. اگر کمی دقت کنی یک جمله تاریخی مشترک دارند این عزیزان! وقتی می پرسید که چرا این همه پرسنل دور خود جمع کرده اید؟ معمولا جوابشان این است: “می خواستم یک سفره ای پهن کنم و یک سری هم بیایند سر این سفره و نون بخورند!

بازاریابی مورچه ای هم بد نیستا!

معمولا در ایران کارها بدون داشتن یک بیزنس پلن(Business plan) استارت می خورد. چه برسد به داشتن یک مارکتینگ پلن(Marketing Plan). هیجان در روزهای اولیه کار بسیار بالاست. میزان سودآوری از پروژه به مقدار زیادی تخمینی است. عوامل محیطی و حتی شرایط بین المللی در محاسبات بیزنس پلن و مارکتینگ پلن دیده نمی شود و به قول قدمی ترها یک یا علی می گوییم و کار، استارت می خورد.

هر چه جلوتر می رویم سختی های کار بیشتر خودش را به ما نشان می دهد. درست مثل زمانی که از کوه فاصله می گیریم به بزرگی و عظمت کوه مشکلات پیش رویمان بیشتر پی می بریم! سرعت که کمی پایین تر می آید تازه می فهمیم این همه آدم دور من چه می کنند؟! تازه می رسیم به این اصل که آیا پرسنل ما توانایی تحقق رویاهای فروش و بازاریابی محصولاتمان را دارند یا نه؟!

می گویند که آن قدیما مورچه ای بازاریاب، که بسیار سخت کوش بود هر روز صبح با امید بسیار به سر کار می رفت تا برنامه های بازاریابی مورچه ای خود را پیگیری کند. بازارش شکر خدا خوب بود و همه از تولیدات و خدماتش راضی بودند تا اینکه روزی آقای شیر به تورش خورد! شیر با خود گفت تو که بدون نظارت رئیس این همه خروجی های خوب داری بهتر است تحت یک سیستم مدیریتی مدرن کارهایت را پی گیری کنی تا سطح تولیدات و خدماتت بالاتر بیاید و بعد با پولهایت چنین کنی و چنان کنی…

مورچه حرف شیر را پذیرفت و با خود گفت وقت آن است که از مدل بازاریابی مورچه ای خود دست بکشم. شیر یک ملخ را که در گزارش نویسی و مدیریت در جنگل معروف بود به ریاست مورچه گماشت. ملخ در اولین اقدام یک منشی گرفت. دفتر و دستکی برای خود بهم زد. خلاصه هر از چندی گزارشی می نوشت و به شیر می داد و شیر هم با افتخار نتایج گزارش را در جمع مدیران جنگل می خواند.

ملخ برای بهتر شدن روند مدیریتش یک موش باهوش را به عنوان مدیر IT خود گماشت و کلیه سیستم های شرکت را با مشقت فراوان بدون کاغذ کرد(Paperless) تا بتواند بر روند کارها نظارت بیشتری داشته باشد و کاغذ بازی در کار را کمتر کند. در ادامه شیر تشخیص داد که برای نظارت بهتر بر فعالیت های مورچه یک مدیر داخلی هم برایش بگمارد تا کارها، حرفه ای تر پیش برود و همین شد که از سگ دعوت به همکاری کرد! سگ به صورت خیلی دقیق تمام فعالیت های مورچه را زیر نظر داشت و نمی گذاشت لحظه ای از کار غافل شود و مدام امر و نهی می کرد.

کم کم محیط کار به جهت داشتن بروکراسی(Bureaucracy) مدرن و چرخش کارهای اضافی برای مورچه طاقت فرسا شد! و کار دیگر برایش لذت بخش نبود. محیط کار برایش همچو زندان بود. محیطی خشک و بی روح؛ در این بین مورچه بر اثر فشار روانی به بیماری افسردگی مبتلا شد. ملخ به شیر گزراش کار داد و گفت که راندمان کار از روز اول خیلی پایین تر آمده است. از مورچه گفت و از کم کاری هایش!اینکه دیگر مثل قبل دل به کار نمی دهد. شیر هم خشمگین شد و دستور به اخراج مورچه داد!

مورچه تنها بازوی پرتوان شرکت بود که با مدل بازاریابی مورچه ای خودش برای شرکت سود آوری داشت. ولی نظرات رنگارنگ مدیران او و سیستم بازاریابی و فروشش را خراب کرد. شیر به کلاغ را دستور داد تا علت بر شکستگی شرکت را برایش تحلیل و گزارش کند. کلاغ بعد از ۴ ماه زحمت بسیار اعلام کرد که علت ورشکستگی شرکت، تعداد بالای کارمند و نداشتن کارایی و افیشنسی( Efficiency) لازم بوده است!

بعضی وقت ها اگر دست به سیستم نزنیم بهتر است! با همان مدل بازاریابی مورچه ای خود پیش برویم بهتر است! مخصوصاً در دوران بحرانی کنونی که هنوز در بازار، قیمت محصولات پیدا نشده! تکلیف ها معلوم نشده! و همه جا گرگ و میش است؛ بهتر است کمی صبر کنیم و به مدل و سیستم کسب و کار مورچه ای خود بیشتر فکر کنیم و افسار کار را به هر شیری ندهیم!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

تئوری پنجره شکسته در بازاریابی صنعتی

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

دهه ۱۹۸۰ میلادی اوج باج گیری های خیابانی در نیویورک بود. هر جایی امکان خِفت شدن وجود داشت. از مترو گرفته تا خیابان های خلوت و شلوغ! مسافران پول بلیط اتوبوس و قطار خود را نمی دادند و به هر هنری شده سوار وسایل نقلیه می شدند! در این بین گرَفیتی(Graffiti) یا نوشته‌ های روی در و دیوار شهر بیش از همه تو ذوق می زد!

 

گرَفیتی ها اشکال و عبارت هایی عجیب و غریب بودند که روی در و دیوار شهر پر شده بود! خلاصه حس عدم امنیت در شهر موج می زد. با شروع دهه ۱۹۹۰ میلادی به یکباره همه چیز عوض شد و همه موارد یاد شده از شهر رخت بر بست! دزدی، خِفت گیری و گرَفیتی ها کم شد و نیویورک تبدیل به امن ترین شهر ایالت متحده آمریکا شد. دیگر هیچ کسی دوست نداشت تصاویر دهه ۸۰ را در ذهن خود تداعی کنند. اما این کاهش یکباره جرم و جنایت به چه دلیل بود؟ و چرا؟

 

تئوری پنجره شکسته در بازاریابی صنعتی

تئوری پنجره شکسته(Broken Window Theory) ماحصل تراوشات ذهنی دو جرم شناس مطرح آمریکایی به نام های ‌جیمز ویلسون(James Wilson) و جورج کلینگ(George Kelling) بود. این دو استنتاج های جالبی از وقایع دهه ۸۰ میلادی داشتند. آنها بر این تفکر بودند که اساساً جرم، زاده یک نابسامانی اجتماعی است. مثال جالبی هم داشتند و آن این بود که وقتی مجرمی یک پنجره شکسته را در شهر می بینید و شاهد این باشد که جامعه با این واقعه بی تفاوت است به این جمع بندی می رسد که اگر شیشه های دیگر را هم بشکند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و هیچ کسی اعتراض نخواهد کرد.

وقتی همه چیز برای یک مجرم اوکی باشد شروع به شکستن های بیشتر می کند. این خود نقطه شروع یک جریان عظیم خواهد بود. یک احساس آنارشیستی(Anarchisme) در او شکل می گیرد. به قول قدیمی ترها همه چیز شیر تو شیر می شود. قانون شکنی و هرج و مرج در نقطه نقطه شهر جلوه خواهد کرد. خلاصه با بی تفاوتی جامعه به پنجره شکسته این سیگنال به مجرمین مخابره می شود که هر کاری دوست دارید بکنید برای ما مهم نیست!

باور ویلسون و جورج کلینگ این بود که باید هرچه زودتر جلوی این اپیدمی(Epidemic) خطرناک را گرفت. آنها بر این امر تاکید داشتند که باید برای یک هنجار شکنی ساده هم قانون مشخصی تعریف شود و همه چیز به حال خود رها نشود. در غیر اینصورت سنگ روی سنگ بند نمی شود. لُب مطلب این دو کارشناس جرم شناس در این نکته بود که وقتی در برابر مسائل کوچکی چون گرَفیتی و یا سوار شدن دزدکی در مترو برخورد نشود دیگر کار به جاهای باریک می رسد. در ابتدای امر تئوری آنها خیلی سختگیرانه و رادیکال به نظر می رسد و البته منتقدان زیادی هم دارد. ولی آنچه که مسلم است؛ همین سخت گیری های پلیس بود که نیویورک را متحول کرد!

بذارید مثال ایرانیش را براتون بزنم تا مطلب بهتر جا بیفته. شاید تجربه کرده باشید که یکی از همسایه ها زباله خود را سر کوچه می گذارد غافل از اینکه، جایی که زباله اش را می گذارد زیر پنجره یک همسایه دیگر است. بعد از مدتی عده ای از اهالی محل به تصور اینکه اینجا محل جمع آوری زباله توسط شهرداری است زباله های خود را آنجا می ریزند! در ابتدای امر صاحب آن ملک به فرد خاطی چیزی نگفت اما کمی بعد با همه اهالی محل به دعوا افتاد. دست به هر کاری می زد تا افراد بفهمن اینجا نباید زباله بندازند. آخرش هم کار به فحش و ناسزا و کلانتری می رسید. ولی چون همه عادت کرده بودند باز هر از چندی عده ای زباله خود را آنجا می انداختن و کار به نفرین پدر و مادر و جد و آباد می رسید! این همان تئوری ویلسون و جورج کلینگ است البته با یک مثال میهنیش (:

همین داستان تئوری پنجره شکسته را در بازاریابی صنعتی هم داریم! وقتی برای گرفتن خدمات پس از فروش به فلان شرکت زنگ می زنی و دقایق طولانی را پشت خط می مانی و کسی هم اعتراض نمی کند کار به جایی می رسد که وقتی به همان شرکت زنگ می زنی و پاسخگوی خودکارش می گوید شما نفر دهم هستید باید با کمال آرامش با این موضوع برخورد کنی و منتظر اقدامات بعدی آن برند نیز باشی!

و یا مثالی دیگر از تئوری پنجره شکسته در بازاریابی صنعتی را می توان در مدل پس نگرفتن کالای فروخته شده بعضی از شرکت ها دید! هیچ فرمولی تعریف شده ای برای پس گرفتن کالا ندارند. الانم که دستشون بازتر شده، چون کرونا اومده! در ادامه دور از انتظار نیست هر کالایی را به شما بندازند و کسی هم پاسخگو نباشد! خلاصه نباید گذاشت تا نظام آنارشیستی بر منطق بازاریابی صنعتی شرکتمان حاکم شود.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

صنعت استند آپ کمدی؛ بخندان و پولدار شو!

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

در سال گذشته ایونت ها(Event) و همایش های زیادی را بررسی کردم؛ به دنبال جواب این سوال بودم که اساساً استفاده از ایونت و یا همان همایش فروش در بازاریابی صنعتی اثربخش است؟

در یکی از ایونت هایی(Event) که برای یکی از مشتریانم در شهر اصفهان برگزار کردیم بنا به توصیه کارفرما از یک استند آپ کمدین محلی استفاده شد! تا به حال آن بزرگوار را ندیده بودم تا اینکه در شب مراسم سنگ تمام گذاشت! برای خنداندن شرکت کنندگان در همایش دست به هر کاری می زد از شوخی های زشت تا حرف های رکیک و جوک های سخیف! آن شب گذشت و مدام در این فکر بودم که صنعت استند آپ کمدی چطور می تواند به اجرای یک کمپین فروش کمک کند. بعد از بررسی و مطالعه نمونه های موفق در  سطح جهان به یک اسم جالب برخوردم! یک ایرانیِ آمریکایی تبار به اسم ماز جبرانی.

صنعت استند آپ کمدی؛ بخندان و پولدار شو!

جری سِینفیلد(Jerry Seinfeld)، استند آپ کمدین معروف آمریکایی در مورد این صنعت اینگونه می گوید: برای اینکه یک استند آپ کمدین معروف شوی باید چهار مرحله را طی کنی: “اول باید بتوانی دوستانت را بخندانی، بعد غریبه ها را بخندانی و در مرحله بعد برای خنداندن مردم پول بگیری و در مرحله آخر به جایی برسی که مردم از مدل حرف زدن و تیکه کلام هایت الگو برداری کنند.”

ماز جبرانی(Maz Jobrani)، کمدینی ایرانی آمریکایی، که تمام ویژگی های یک استند آپ کمدین خوب از منظر جری سِینفیلد را دارا است! او توانسته با تصویر سازی ذهنی قویش، فرهنگ مردم خاورمیانه را آن طور که خود درک کرده به مردم جهان معرفی کند! همه ما از دوران کودکی خود تصاویری در ذهن داریم که باعث خنده کردنمان می شود. مازیار توانسته با تصویر سازی جذاب از دوران کودکیش مردم دنیا را بخنداند و پولدار شود! در منظر اول حرف هایش خیلی سطحی و کلیشه ای به نظر می رسد ولی وقتی به کنه سخنانش توجه می کنی به عمق و چند لایه بودن آن بیشتر پی می بری!

ماز جبرای می تواند الگوی خوبی برای علاقه مندان استند آپ کمدی باشد. تا به جای استفاده از حرف های سخیف و حتی رکیک با چند کلمه کوتاه مخاطب بین المللی جذب کند! اینها را گفتم تا بیشتر دقت کنیم؛ درست است که برگزاری ایونت(Event) یک شب است و بعد همه چیز فراموش می شود! ولی از آنجایی که شبکه های اجتماعی به لحظه همه چیز را نشر می دهند امکان این وجود دارد که اشتباه ما خود شروع یک شکست بزرگ باشد! در دنیایی که با کوچکترین خبری، در کسری از ثانیه تمام دنیا با خبر می شوند باید بیشتر دقت کرد!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

شماره تماس جهت مشاوره!