Skip to main content
Tag

بزاززاده

زندگی نامه رومن آبراموویچ

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

رومن آبراموویچ، یک فرد میلیاردر و موفق در جهان است که شهرت بسیار زیادی دارد. البته درصد بسیار زیادی از شهرت وی نه به واسطه ثروت و موفقیتش در تجارت، بلکه به دلیل حضور در ورزش و خرید یک باشگاه مطرح فوتبال در کشور انگلیس می باشد. وی مالک مشهور باشگاه چلسی انگلستان می باشد که طرفداران بی شماری در سراسر جهان دارد. رومن آبراموویچ میلیاردر مشهور و تاجر روسی – اسرائیلی می باشد که زمانی در رتبه ی بیست و یکم ثروتمندترین افراد جهان و حتی بالاتر از پیر امیدیار قرار داشته است. اکنون با گذشت چندین سال، گرچه رتبه قبلی خود را در جمع ثروتمندترین افراد روی کره زمین را از دست داده است، اما هم چنان هم در رده بندی های مختلف جهانی و به خصوص آخرین رتبه بندی مجله ی فوربس، در گروه ثروتمندترین افراد جهان قرار داشته است. زمانی ثروت آبراموویچ چیزی حدود ۱۳.۳ میلیارد دلار بود، اما این ثروت رفته رفته کاهش پیدا کرد و او جایگاه سابق خود را در جدول ثروتمندان جهان از دست داد.

 

دوران کودکی و نوجوانی رومن آبراموویچ

 

در زندگینامه ی رومن آبراموویچ آمده است که وی در تاریخ ۲۴ اکتبر سال ۱۹۶۶ میلادی در ساراتوفِ شوروی سابق به دنیا آمد. او که از پدر و مادری روسی و اسرائیلی متولد شده بود، دوران کودکی خود را در تل آویو سپری کرد و در همین شهر نیز به تحصیل پرداخت. رومن زمانی که تنها چهار سال داشت پدرش را در اثر یک سانحه ساختمانی از دست داد و از آن جایی که به جز خانواده عمویش هیچ خویشاوندی نداشت برای ادامه زندگی به خانواده نسبتا فقیر عمویش سپرده شد. بنا به گفته های خودش اگرچه عمو و زن عموی فقیرش هیچ محبتی را از او دریغ نمی کردند، اما اوضاع سخت مالی و اجتماعی آن ها فشارهای زیادی به رومن وارد کرده بود. او عقیده دارد موقعیت مالی و جایگاه فعلی اش پاداش تحمل تمام سختی های دوران کودکی و نوجوانی اش می باشد. رومن در دوران جوانی به قصد ادامه تحصیل به موسسه آموزش های فنی و صنعتی رفت، ولی پس از گذشت مدتی مجبور شد به ارتش سرخ شوروی بپیوندد و در آن جا به عنوان یک نظامی مشغول به کار شود. پس از گذتش چند سال رومن سرمایه ی نسبتا مناسبی برای خودش جمع آوری کرده بود تا این با خصوصی شدن صنایع دولتی پس از فروپاشی کمونیسم، تصمیم گرفت سهام ارزان بسیاری از این کمپانی های تازه مستقل شده خریداری کند؛ او در آن زمان نمی دانست که تک تک این سهام ها بعدها به اندازه طلا ارزش پیدا خواهد کرد، و زندگی او به یکباره زیر و رو خواهد شد.

 

آغاز فعالیت حرفه ای

 

پس از گذشت چند سال رومن آبراموویچ که به خاطر داشتن سهام زیادی از شرکت های بزرگ به عنوان سرمایه دار و فردی ثروتمند شناخته شده بود، وارد عرصه صنایع بزرگی مانند نفت و آلومینیوم شد و همین مسئله موجب شد که امروزه آبراموویچ را به عنوان سهام دار عمده دومین کارخانه تولید کننده آلومینیوم دنیا و همچنین سیب نفت، یکمی از کمپانی های بزرگ نفتی جهان بشناسند. همان طور که گفتیم سرمایه اصلی رومن آبراموویچ در بخش های نفتی کشور روسیه و کمپانی گز پروم می باشد؛ به همین دلیل نیز هست که میزان دارایی او طی این سال ها با کاهش بسیار زیادی رو به رو شده است. به دلیل مشکلات فراوانی که روسیه با سایر کشورهای جهان دارد و هم چنین تحریم های بسیار شرکت های آمریکایی و اروپایی، سرمایه گذاران روسی بسیار زیادی دارایی های خود را در این چند ساله از دست داده اند. در حقیقت کاهش ارزش جهانی نفت و افت فروش کمپانی بزرگ گز پروم روسیه، میزان دارایی رومن آبراموویچ را تا حد بسیار زیادی کاهش داد و به همین ترتیب او که زمانی در صدر ثروتمندترین افراد روی زمین قرار داشت کم کم به رتبه ی ۲۱ و سپس به ۵۱ تنزل کرد. در حال حاضر میزان دارایی های او به دلیل فعالیت های خاصی که دارد مشخص نیست، اما به نظر نمی رسد که رومن آبراموویچ حتی در جمع ۱۰۰ فرد ثروتمند حال حاضر جهان نیز قرار داشته باشد.

رومن آبراموویچ در سال ۱۹۹۹ از طرف شهر چاکوتکا وارد دومای روسیه شد و در سال ۲۰۰۱ به سمت فرماندار این شهر منصوب گردید. او کسی بود که هرگز سختی های دوران کودکی خود را از یاد نبرده بود، به همین خاطر وقتی به عنوان فرماندار مشغول به کار شد، مقدار زیادی از ثروت و سرمایه شخصی خود را برای کمک و بالا بردن سطح کیفی زندگی محرومان و آبادانی شهر به کار گرفت و به همین سبب از محبوبیت و شهرت فراوانی نزد مردم برخوردار گردید. رومن آبراموویچ در سال ۲۰۰۳ مالک کمپانی های متعدد انگلیسی شد. این کمپانی ها اسپانسر باشگاه چلسی انگلیس بودند و بدین ترتیب رومن تصمیم گرفت تا فعالیت خود را در عرصه ی ورزشی به طور جدی آغاز کند. در حال حاضر رومن آبراموویچ مالک اصلی باشگاه چلسی می باشد و این باشگاه تحت هدایت این فرد توانسته به موفقیت های بسیاری دست پیدا کند. در این بین می توان به دوستی نزدیک رومن آبراموویچ با خوزه مورینیو، سرمربی پرتغالی نیز اشاره کرد. این دو در طی سال ها همکاری توانستند فوتبال و به طور کلی ورزش انگلیس را دچار تحول کنند و با توجه به سرمایه های فروان آبراموویچ در آن سال ها، چلسی جزو بهترین باشگاه های جهان بود، اما با کاهش ثروت آبراموویچ، چلسی نیز دچار تنزل شد و تا به اینجا نتوانسته حتی به موفقیت های پیشین خود نزدیک شود، چه برسد به آن که آن ها را مجدد تکرار نماید. او عشق و علاقه ی خود به چلسی را یکی از دلایل اقامت خویش در انگلیس نامیده است. رومن آبراموویچ علاوه بر سهام شرکت ها و کمپانی های تجاری، مالک ۴۹ درصد از سهام ایستگاه تلویزیونی روت نیز می باشد. از طرف دیگر در جولای سال ۲۰۰۴ با عقد یک قرارداد سه ساله، مسئولیت تیم فوتبال زسکا مسکو را برعهده گرفت؛ ولی به خاطر قوانین یوفا مبنی بر این که یک نفر قادر نیست به طور همزمان سرپرستی دو تیم مختلف را بر هده داشته باشد، از رومن آبراموویچ به عنوان فرد صاحب نفوذ این تیم نام برده شد تا مشکلی از این دست پیش نیاید.

 

زندگی خصوصی رومن آبراموویچ

 

رومن آبراموویچ که صاحب ۵ فرزند می باشد زندگی چندان راحتی نیز نداشته است و از نظر روحی و روانی از همان ابتدا دچار مشکلاتی بود. او که مادرش را در سن ۱۸ ماهگی از دست داد، با مصائب زیادی دست و پنجه نرم می کرد، اما با کمک نزدیکان خود و با توجه به آن که آنان از سرمایه های بسیاری برخوردار بودند توانست خودش را وقف کار کند و به نوعی حواس خود را از روی مرگ مادرش بردارد. این سرمایه گذار ثروتمند ۳ مرتبه تاکنون ازدواج کرده است. در حال حاضر او همسری ندارد اما Dasha Zhukova، سرمایه دار روس، شریک زندگی وی می باشد.

منبع: پرورش افکار

 

زندگی نامه هاوارد شولتز

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

رسیدن به موفقیت و خواسته‌های کاری همواره یکی از اهدافی می‌باشد که مدیران کسب و کار به دنبال آن هستند. این افراد برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار تمامی تلاش خود را به کار می‌برند تا بتوانند یک کسب و کار موفق و پر از سود را به دست بگیرند. به این دلیل همواره شناخت مدیران موفق در امر کسب و کار و تجارب کار آنها می‌تواند بر تجربیات و اطلاعات شما بسیار تاثیر بگذارد. در این بخش از سایت آکادمی ۹۸ به بررسی و تحلیل مطلب هاوارد شولتز مرد افسانه‌ای استار باکس می‌پردازیم تا بتوانید با مطالعه این مطلب به اطلاعات کافی درباره این فرد موفق و موفقیت‌های او در کسب و کار دست پیدا کنید. داستان افسانه‌ای هاوارد شولتز می‌تواند برای میران کسب و کار‌ها کسانی که می‌خواهند کسب و کار خود را شروع کند بسیار جذاب و با اهمیت باشد. زیرا در این مطلب علاوه بر تحلیل بیوگرافی هاوارد شولتز به بررسی تمامی مراحل زندگی و مراحل کاری او خواهیم پرداخت، تا شما با درک نحوه زندگی او و همچنین تصمیم گیری‌های او بتوانید نحوه کسب موفقیت را درک کنید.

بیوگرافی هاوارد شولتز مرد موفق در جهان

howard schultz به عنوان مدیر و رئیس سابق استار باکس یا همان کافی‌شاپ های زنجیره‌ای در جهان، توانست خود را به عنوان یکی از موفق‌ترین افراد جهان در تاریخ ثبت کند. هاوارد به عنوان رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت استار باکس در مقطع زمانی طولانی بوده است و توانسته است با تجربیات و روحیات خود در زمینه راه‌اندازی کافی‌شاپ در این زمینه به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کند. او همچنین با استعداد بالای خود در کارآفرینی و مدیریت توانسته کافی‌شاپ های استار باکس را به بزرگترین کافی‌شاپ های زنجیره‌ای جهان تبدیل کند. به این خاطر شناخت چنین فرد با استعدادی می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد، زیرا شما با مطالعه زندگی‌نامه و تجربیات آن می‌توانید به فکر رسیدن به خواسته‌ها و اهداف خود باشید. همچنین می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر درباره زندگی افراد معروف علاوه بر شولتز به بخش بیوگرافی افراد موفق مراجعه کنید و با مطالعه زندگینامه آنها به اطلاعات جامعی دست پیدا کنید. هاوارد شولتز یکی از موفق‌ترین کارآفرینان، اقتصاددانان، نویسندگان و … کشور آمریکا می‌باشد. او توانسته است با استفاده از استعداد خود و تلاش و پشتکار به یکی از موفق‌ترین مدیران کشور آمریکا تبدیل شود. هاوارد را ما بیشتر با سمت مدیر اجرایی و رئیس هیئت مدیره کافی‌شاپ های زنجیره‌ای استار باکس می‌شناسیم. او در مدتی که در این سمت‌ها و مقام‌ها قرار داشت توانست با سیاست‌های کاری خود، شرکت استار باکس را به موفق‌ترین شرکت موجود در آمریکا تبدیل کند. او بعد از گذشت ۴۰ سال خدمات بی‌نظیر خود حالا اعلام بازنشستگی کرده است. هاوارد در سال ۲۰۱۹ میلادی اعلام کرد که می‌خواهد وارد سیاست شود و در سال ۲۰۲۰ میلادی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا اعلام حضور کند. البته این عمل هاوارد دارای منتقدین و طرفدارانی می‌باشد که هرکدام از آنها دارای نظریه خاصی می‌باشند.

دوران کودکی هاوارد شولتز

هاوارد شولتز در ۱۹ ژوئیه‌ ۱۹۵۳ میلادی در شهر بروکلین نیویورک در یک خانواده فقیر و نسبتا تهی دست به دنیا آمد. پدر هاوارد یک سرباز آمریکایی بازنشسته بود که بعد از پایان دوران سربازی خود به رانندگی کامیون مشغول بود. مادر هاوارد شولتز که الین نام داشت، برای رفاه بیشتر خانواده و سه فرزند خود همواره پا به پای شوهر خود کار می‌کرد تا بتواند بخشی از هزینه‌های زندگی را تامین کند اما آنها همواره فقیر بودند. خانواده شولتز به دنبال این بودند که بتوانند آینده روشنی را برای سه فرزند خود رقم بزنند، به این دلیل همواره به دنبال کسب درآمد بودند تا بتوانند نیاز‌های مختلف کودکان و فرزندان خود را تامین کنند. دوران کودکی هاوارد در مناطق و محله‌های فقیر نشین نیویورک که در آنها امکانات خدماتی و ورزشی اندکی بود می‌گذشت، او با دیدن چنین شرایطی دوران کودکی خود را سپری کرد. در این مناطق به غیر از زمین های بسکتبال محدود که در آن امکانات بسیار اندکی وجود داشت چیز دیگری وجود نداشت. فقر بالای این مناطق دید بسیاری از خانواده‌ها را محدود کرده بود و آنها فکر می‌کردند که آینده‌ای روشن برای فرزندانشان وجود ندارد. اما باور و ذهنیت هاوارد چیز دیگری بود. زیرا او همواره تلاش خود را به کار می‌گرفت تا بتواند به تغییر دنیا و آینده خود بپردازد و بتواند از فقر بیرون بیاید. به دلیل ذهنیت و باور‌‌های موجود در او هر روز تلاش خود را برای رسیدن به اهداف خود بیشتر می‌کرد.

تاثیرپذیری هاوارد از پدرش

یکی از دیگر دلایلی که باعث شد تا هاوارد با دید دیگر به زندگی نگاه کند شرایط پدر او بود. زیرا او وقتی می‌دید که پدرش برای کسب یک شغل باید چه سختی و مشکلاتی را متحمل شود به فکر این افتاد تا بتواند با تلاش خود این شرایط را تغییر دهد. زمانی که هاوارد ۷ سال سن داشت پدر او بر اثر سانحه تصادف پایش دچار شکستگی شد و به دلیل اینکه بیمه درمانی و تکمیلی معتبری نیز نداشتند شرایط مالی و زندگی آنها بسیار سخت تر شد. این عوامل تاثیر بسیار زیادی بر روی هاوارد گذاشت به صورتی که در خاطرات خود درباره این برهه از زمان می‌نویسد :” پدرم را می‌دیدم که اعتماد به نفس و کرامت انسانی خود را از دست می‌دهد. به احتمال زیاد دلیل اصلی آن، رفتارهای دیگران بود. آنان با پدرم مانند کارگری عادی رفتار می‌کردند”.

اولین شغل هاوارد شولتز و دوران تحصیل او

هاوارد برای تامین هزینه‌های زندگی خود و خانواده از همان کودکی وارد چرخه‌ کار شد. او در سن ۱۲ سالگی در یک روزنامه فروشی مشغول به کار شد و بعد از مدتی آن را رها کرد و در یک کافه شروع به کار کردن کرد تا بتوانید هزینه‌های مختلف زندگی خود را به دست بیاورد. همچنین او در سن ۱۶ سالگی برای کسب درآمد بیشتر در یک فروشگاه خز و چرم به کارگری مشغول شد. کار کردن با خز و چرم بسیار سخت بود و او این مسئولیت سخت را بر عهده گرفت و توانست به خوبی کار خود را انجام دهد و بتواند معنای واقعی مسئولیت پذیری را درک کند. البته همین سختی های کار بودند که باعث شدند تا هاوارد به دنبال رسیدن به موفقیت در زندگی باشد. تمامی سختی‌های کاری که هاوارد شولتز در زندگی متحمل شده بود از لحاظ فیزیکی و بدنی نیز بر روی او تاثیر گذاشته بود. به این خاطر او دارای بدنی ورزیده بود. هاوارد به دلیل اینکه در ورزش‌هایی مانند بسکتبال و فوتبال دارای استعداد خاصی بود توانست از طریق ورزش بورسیه دانشگاه میشیگان Norther Michigan را دریافت کند و در آنجا مشغول به ادامه تحصیل شود. او توانست در سال ۱۹۷۵ میلادی از همین دانشگاه مدرک کارشناسی ارتباطات را کسب کند.

ورود به دنیای تخصصی تجارت هاوارد شولتز

howard schultz بعد از اینکه از دانشگاه میشیگان فارغ‌التحصیل شد، به عنوان مدیر فروش در شرکت زیراکس مشغول به کار شد و بعد از مدتی این کار را بنا به دلایلی کنار گذاشت و به عنوان فروشنده در شرکت Homaplast به عنوان فروشنده استخدام شد. کار اصلی این شرکت سوئدی فروش لوازم خانگی بود اما هاوارد توانست با استعداد و لیاقت خود خیلی زود پله‌های موفقیت را در این شرکت بپیماید. او بعد از مدت کوتاهی به عنوان مدیر فروش این شرکت انتخاب شد که این مرحله از زندگی او را می‌توان مهمترین قسمت دانست که آینده شولتز را تغییر داد. او در این بین متوجه شد که استارباکس که یک شرکت طبخ قهوه هستند آسیاب‌های خود را از این شرکت تهیه می‌کنند.

ایده شرکت در استار باکس

او در این بین دانست که استار باکس با اینکه یک شرکت کوچک در سیاتل به شمار می‌رود اما هر ماه و هر روز بر تعداد خرید‌های دستگاه آسیاب خود از این شرکت می‌افزاید. به این خاطر برای دیدار مدیران شرکت استار باکس یعنی زو سیگل، جری بالدوین و گوردون بوکر به سیاتل رفت. البته در این بین صاحبان استار باکس در سیاتل دوستان قدیمی او در دانشگاه نیز بودند. به همین خاطر او توانست به راحتی زمان ملاقات خود را با آنان مشخص کند. او در خاطرات خود می‌گوید که هیچ وقت زمانی را که برای اولین بار وارد استار باکس شده‌ام فراموش نخواهم کرد. درست زمانی که این شرکت ۱۰ سال سابقه فعالیت داشت و خارج از سیاتل نیز شعبه‌ای دیگر نداشت. شولتز درباره اولین دیدار خود این گونه می‌نویسد :” زمانی که برای اولین بار وارد فروشگاه استار باکس شدم، انگار در خانه خودم بودم. توضیحش سخت است، اما می دانستم در مکان خاصی هستم، محصول آنها به نوعی با من صحبت می کرد و من خود را جزئی از آن می‌دانستم. من هیچوقت یک فنجان قهوه خوب نخورده بودم. در ملاقاتی که با بنیانگذاران شرکت استار باکس داشتم، برای اولین بار طعم واقعی یک قهوه خوب را دانستم. من بعد از بیرون آمدن از این شرکت به خود گفتم که باید به هر قیمتی که شده من نیز جزئی از این شرکت شوم، زیرا من موفقیت و پیشرفت را در آن می‌دیدم.

شروع کار هاوارد شولتز در استار باکس

درست بعد از یک سال از بازدید هاوارد از استار باکس و تماس های مکرر او با مدیران این شرکت و اثبات اینکه او می‌تواند از راه‌های مختلف به رشد و پیشرفت این شرکت کمک کند، و کسب و کار آنها را رونق ببخشد توانست نظر مثبت مدیران را به دست بیاورد و به کار کردن در آنجا مشغول شود. هاوارد شولتز زمانی که در این شرکت مشغول به کار کردن شد حقوقی نصف حقوق قبلی خود را دریافت می‌کرد. اما دید او و همچنین ذهنیت آنکه می‌تواند در این کار موفق شود باعث شد تا در این شرکت مشغول به کار شود.

تحول در کار howard schultz

سفر هاوارد شولتز در سال ۱۹۸۳ میلادی به میلان را می‌توان مهمترین اتفاق کاری او در شرکت استار باکس دانست که این امر باعث تغییر دید او نسبت به صنعت قهوه و همچنین راه‌های کسب درآمد بیشتر از آن شد. او زمانی که در ایتالیا بود فهمید که کافی‌شاپ های این کشور علاوه بر فروش قهوه به ارائه نوشیدنی‌های دیگر از خانواده قهوه نیز می‌پردازند. او دید که در ایتالیا حدود ۲۰۰۰ هزار کافی‌شاپ وجود دارد که در آنها نیز مکان‌های مخصوصی برای استراحت و ملاقات‌های خانوادگی نیز گنجانده شده است. به این دلیل این ایده به ذهن او خطور کرد که استار باکس باید علاوه بر فروش قهوه باید به ارائه نوشیدنی‌های دیگر نیز بپردازد تا بتواند از این طریق به سود بیشتری دست پیدا کند. او بعد از سفر یک هفته‌ای خود از ایتالیا به شرکت استار باکس بازگشت و ایده سرو نوشیدنی‌های مختلف به غیر از قهوه را با مدیران آن شرکت در میان گذاشت. این ایده چندان با خواسته آنها مطابقت نداشت به همین دلیل آنها ایده گسترش کار خود را رد کردند. اما با اصرار های هاوارد مدیران این شرکت قانع شدند تا به فکر ایجاد یک کافی‌شاپ بپردازند. به این دلیل آنها در همان سال اول توانستند با استفاده از دستور ساخت لاته و کاپوچینو که شولتز همراه خود آورده بود به سود سه برابری دست پیدا کنند. اما شولتز به دنبال تحقق رویای بزرگ خود بود تا بتواند به عرضه قهوه فروشگاهی با کیفیت بالا به تمام مردم بپردازد به این دلیل او این کار خود را کنار گذاشت.

تولد استار باکس مدرن توسط howard schultz

هاوارد شولتز بعد از اینکه کار خود را در شرکت استار باکس رها کرد به فکر ایجاد یک کافی‌شاپ بود تا بتواند در آنجا علاوه بر سرو نوشیدنی‌های مختلف قهوه فروشگاهی نیز عرضه کند. او در این بین به سرمایه ای نزدیک ۱.۷ میلیون دلار نیاز داشت و توانست با استفاده از وام این مبلغ را به دست بیاورد. هاوارد در سال ۱۹۸۶ میلادی موفق شد اولین کافی‌شاپ خود را به نام Il Giornale که دارای تلف ایتالیایی است در شهر سیاتل تاسیس کند و بتواند به سرعت در این زمینه رشد کند. او در اولین روز کاری خود در این کافی‌شاپ توانست به ۳۰۰ نفر خدمات ارائه دهد. دو سال بعد از اینکه هاوارد از شرکت استار باکس جدا شد، مدیران آن تصمیم گرفتند که شرکت و تمام فروشگاه‌های خود را بفروشند. که دلیل این کار آنها نیز عدم مدیریت آنها در کنترل شرکت بود. آنها قیمت فروش شرکت خود را ۴ میلیون دلار اعلام کردند. که هاوارد شولتز چنین پولی در اختیار نداشت به همین دلیل برای خرید آن به سراغ سرمایه گذارانی رفت که بتوانند از او حمایت کنند. او توانست با استفاده از حمایت آنها شرکت استار باکس را با کافی‌شاپ خود ادغام کند و بتواند در آمریکا کافی‌شاپ های زنجیره‌ای استار باکس را به وجود بیاورد.

همکاری بیل گیتس با هاوارد شولتز

بیل گیتس موسس مایکروسافت را می‌توان اولین سرمایه گذاری دانست که در این راه توانست به هاوارد شولتز کمک کند، تا او بتواند به هدف خود دست پیدا کند. او در اولین اقدام خود در کافی‌شاپ های استار باکس تغییر جایگاه باریستا‌هایی بود که به طبخ و دم کردن قهوه تازه برای مردم مشغول بودند. او برای این کار به ایتالیا رفت و از چگونگی رفتار باریستا های ایتالیا با مشتریان خود فیلم گرفت. او این فیلم‌ها را در اختیار کارمندان خود قرار داد تا آنها بتوانند با الگو برداری از آنها بتوانند بهترین خدمات ممکن را به مشتریان خود عرضه کنند. هاوارد بعد از تغییرات اساسی که در استار باکس ها به وجود آورد در سال ۲۰۰۰ میلادی از کار خود یعنی مدیر ارشد اجرایی شرکت استعفا کرد. اما در سال ۲۰۰۸ به دلیل مشکلات اقتصادی که در شرکت استار باکس به وجود آمد دوباره به عنوان رئیس آن انتخاب شد و تا سال ۲۰۱۸ این مسئولیت مهم را بر عهده گرفت و بعد از آن خود را بازنشسته اعلام کرد.

ورود به دنیا ورزش هاوارد شولتز

هاوارد شولتز بعد از اینکه توانست در زندگی خود به موفقیت های بسیار زیادی دست پیدا کند و به تمام خواسته‌های خود دست پیدا کند. به فکر آن رسید تا بتواند در تیم های ورزشی مختلف سرمایه گذاری کند به این خاطر به خرید دو تیم بسکتبال مردان Seattle SuperSonics و زنان Seattle Storm پرداخت. و توانست از این طریق وارد فضای ورزشی شود. اما او در این امور زیاد موفق نبود زیرا مدیریت یک تیم ورزشی با یک شرکت تجاری بسیار متفاوت می‌باشد. در هر حال هاوارد در سال ۲۰۰۶ میلادی احساس کرد که ورزشگاه بزرگتری را نسبت به ورزشگاه کنونی باشگاه خود نیاز دارد و باید به بازسازی آن بپردازد. به این خاطر او چنین درخواستی داشت اما این کار او مورد قبول مقامات واشنگتن قرار نگرفت. به این خاطر او در این سال تیم های بسکتبال خود را به قیمت ۳۵۰ میلیون دلار به فروش رساند. که البته فروش این باشگاه برای او مشکلاتی را به وجود آورد و باعث شد تا شهرت و محبوبیت او در شهر سیاتل کمتر شود.

نویسندگی هاوارد شولتز

هاوارد شولتز بعد از تحمل سختی‌های بسیار زیادی که در زندگی خود با آنها مواجه شده بود و توانسته بود از یک پسر بچه فقیر نشین به یک فرد پولدار و ثروتمند تبدیل شود، تصمیم گرفت تا به عرضه کتاب‌ موفقیت بپردازد تا بتواند تجربیات کار خود را در اختیار علاقمندان بگذارد. به این خاطر او در این کتاب‌ها به ارائه تجربیاتی درباره دوران فقر خود و چگونگی دستیابی به موفقیت می‌پردازد تا کارآفرین جوان و نوپا بتوانند با مطالعه آنها به اطلاعات خاصی دست پیدا کنند. او تا به حال توانسته است سه کتاب نوشته و آنها را منتشر کند.

کتاب‌های هاوارد شولتز

اولین کتاب هاوارد شولتز Pour Your Heart In It: How Starbuck Built a Company One Cup at a Time نام دارد که توانسته است با کمک دوری جونز یانگ در سال ۱۹۹۷ میلادی به تحریر این کتاب با ارزش بپردازد. کتاب Onward: How Starbucks Fought for Its Life Without Losing Its Soul دومین کتاب هاوارد می‌باشد که در سال ۲۰۱۱ میلادی توانسته است با کمک جوان گوردون نوشته است. سومین کتاب هاوارد شولتز که در سال ۲۰۱۴ به همکاری نویسنده ای به نام راجیو چاندراسکاران دست به انتشار آن زد کتاب For Love of Country می‌باشد. همچنین او در نظر دارد که در سال ۲۰۱۹ به انتشار یک کتاب جدید و جذاب در رابطه با موفقیت های خود به نام From the Ground Up بزند تا با این کار اطلاعات بسیار جذابی را درباره موفقیت در دسترس عموم مردم قرار دهد.

برنامه هاوارد شولتز بعد از استار باکس

هاوارد بعد از اینکه توانست در سال ۲۰۰۸ به عنوان رئیس هیئت مدیره استار باکس معرفی شود. توانست کار‌های بسیار زیادی را برای ارتقاء استار باکس انجام دهد او در این راه بسیاری از مدیران ارشد را اخراج کرد و توانست حدود ۹۰۰ عدد از فروشگاه های خود را تعطیل کند. هاوارد در این کار نیز موفق بود و توانست ثبات اقتصادی را دوباره به استار باکس برگرداند. او بعد از این کار خود را بازنشسته اعلام کرد و قصد دارد تا خود را به عنوان کاندیدای میانه رو در انتخابات ۲۰۲۰ ایالت متحده آمریکا نامزد کند. به این خاطر در حال حاضر تمامی تمرکز او بر روی این مسئله می‌باشد تا بتواند از راه سیاست به قدرت برسد. در مقاله هاوارد شولتز مرد افسانه‌ای استار باکس، توانسته‌ایم علاوه بر ارائه بیوگرافی هاوارد شولتز به بررسی موفقیت‌های مختلفی که او در طول زندگی خود به آن دست پیدا کرده است و همچنین تحلیل بیوگرافی هاوارد شولتز به صورت کامل نیز بپردازیم. همچنین هاوارد علاوه بر مدیریت استار باکس فعالیت‌های دیگر را نیز در زندگی انجام داده است که سعی شده به صورت کامل در این مقاله خدمت شما ارائه گردد.

 

زندگی نامه توماس ادیسون

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

در زندگی نامه توماس ادیسون اینگونه آمده است که: توماس ادیسون مخترع با استعداد در سال ۱۸۴۷ در شهر میلان ایالت اوهایو آمریکا به دنیا آمد. توماس ادیسون فقط حدود سه ماه آموزش و تحصیل رسمی آن زمان را داشت چون مدیر مدرسه اش دریافته بود که وی پسرش عقب افتاده است.

اختراعات توماس ادیسون

توماس ادیسون هنگامی که فقط ۲۱ سال داشت اولین اختراع خود را که یک دستگاه الکتریکی شمارش آرا بود عرضه کرد. آن دستگاه فروش نرفت و ادیسون از آن پس تلاش خود را روی اختراع ابزار وسایلی متمرکز کرد که بتواند بازار خوبی برای آن داشته باشند. مدتی پس از اختراع دستگاه شمارش آرا، توماس ادیسون سیستم پیشرفته نمایشگر اطلاعات بورس را اختراع کرد و توانست آن را به مبلغ ۴۰۰۰۰ دلار، که در آن روزگار پول هنگفتی بود، بفروشد. با عرضه اختراعات متعدد دیگری ادیسون مشهور و ثروتمند شد. اختراع گرامافون که در سال ۱۸۷۷ به ثبت رسید احتمالاً یکی از ابتکاری ترین اختراعات توماس ادیسون به شمار می رفت. ولی آنچه که بیشتر برای دنیا اهمیت داشت کاری بود که توماس ادیسون در سال ۱۸۷۹ در جهت تکمیل و توسعه لامپ روشنایی حرارتی انجام داد. توماس ادیسون اولین فردی نبود که سیستم روشنایی الکتریکی را اختراع کرد. چند سال قبل از آن از نوعی لامپ الکتریکی قوسی شکل برای تأمین روشنایی خیابان های پاریس استفاده شده بود. اما لامپ الکتریکی ادیسون همراه با سیستمی که او برای توزیع نیروی الکتریکی ابداع کرد بهره گیری از نیروی الکتریسیته را برای تأمین روشنایی منازل عملی ساخت.

در سال ۱۸۸۲ کمپانی توماس ادیسون در نیویورک تولید لامپ برق را آغاز کرد و از آن پس استفاده از برق در منازل سریعاً در سراسر جهان گسترش یافت. ادیسون با ایجاد اولین کارخانه و شبکه توزیع برق برای منازل و اماکن خصوصی شالوده توسعه بزرگ صنعت را بنا نهاد. امروز استفاده از این منبع انرژی تنها محدود به تأمین روشنایی نیست بلکه گستره بزرگی از لوازم خانگی، از تلویزیون تا ماشین لباسشویی، با نیروی الکتریسیته کار می کند. علاوه بر این امکان دریافت نیروی الکتریسیته از شبکه تولید و توزیع که ادیسون ایجاد کرد استفاده از نیروی برق را در صنایع امکان پذیر کرده است. ادیسون همچنین سهم بزرگی در توسعه و تکمیل دوربین های فیلمبرداری و پروژکتور نمایش فیلم دارد. توماس ادیسون در اصلاح سیستم تلفن کار بزرگی انجام داد، دهنی ذغالی ابداعی او بر قدرت شنوایی طرف مقابل در تلفن افزود. همچنین در تلگراف و دستگاه های ماشین تحریر اصلاحاتی به وجود آورد. از میان سایر اختراعات توماس ادیسون می توان از دستگاه دیکتافون و دستگاه ذخیره باطری نام برد. گفته می شود توماس ادیسون بیش از یک هزار مورد مختلف اختراع را به ثبت رسانده است که از نظر تعداد واقعاً عجیب و غیرقابل تصور است.

عکس توماس ادیسون

یکی از دلایل این توانایی فوق‌العاده در اختراع و ابداع، آن است که توماس ادیسون در آغاز کار یک آزمایشگاه تحقیقاتی در «منلوپارک» نیوجرسی تأسیس کرد و گروهی از افراد لایق و کارآزموده را به همکاری خود فراخواند. این در واقع نمونه اولیه آزمایشگاه های تحقیقاتی بزرگ بود که از آن پس اغلب صنایع مهم در کنار کارگاه های خود ایجاد کردند. ایجاد یک چنین آزمایشگاه تحقیقاتی مدرن و مجهزی را که در آن بسیاری از افراد به کار گروهی و دسته جمعی مشغول هستند باید یکی از مهمترین اختراعات ادیسون به حساب آورد که البته او نمی توانست آن را به نام خود به ثبت برساند. توماس ادیسون تنها یک مخترع صرف نبود بلکه در زمینه تولید و سازماندهی چندین کمپانی صنعتی کارهای مهمی انجام داد. یکی از مهمترین تشکیلاتی که توماس ادیسون به وجود آورد همان است که امروز به نام شرکت جنرال الکتریک در سراسر دنیا معروف و مشهور شده است.

توماس ادیسون گرچه اصولاً یک دانشمند به معنای خاص کلمه نبود ولی به یک کشف بسیار مهم نیز دست یافت. در سال ۱۸۸۲ کشف کرد که در فضای تقریباً خلأ، الکتریسیته جاری می تواند بین دو سیمی که با یکدیگر تماس ندارند، جریان یابد. این پدیده که از آن به عنوان «اثر ادیسون» یاد می شوند نه تنها از نظر تئوری قابل توجه است بلکه در عمل نیز موارد استفاده فراوانی دارد. با بهره گیری از این پدیده تکمیل و اصلاح لوله های الکترونی عملی شد و ایجاد صنعت الکترونیک ممکن گردید. توماس ادیسون در قسمت اعظم عمر خود از عدم شنوایی شدیدی رنج می برد ولی این معلولیت و ناراحتی با توان بالای او در انجام کارهای سخت و زیاد جبران می شد. ادیسون دوبار ازدواج کرد (همسر اول او در جوانی از دنیا رفت) و از هر ازدواج خود سه فرزند داشت. توماس ادیسون در سال ۱۹۳۱ در «وست ارنج» نیوجرسی درگذشت.

درباره توماس ادیسون

درباره استعداد و توان توماس ادیسون هیچ بحث و جدلی وجود ندارد. همگان بر این نکته اتفاق نظر دارند که او بزرگ ترین نابغه اختراع در تمام دوران ها است. نگاهی به سلسه اختراعات مفید و سودمند او احترام و تحسین همه را برمی انگیزد. گرچه به احتمال زیاد اغلب این اختراعات سی سال بعد توسط دیگران انجام می شد. به هر حال اگر اختراعات توماس ادیسون به صورت تک تک در نظر گرفته شود هیچ‌ کدام آنها از اهمیت قطعی و تعیین‌ کننده‌ ای برخوردار نیست. به عنوان مثال لامپ روشنایی حرارتی توماس ادیسون، با تمام استفاده وسیعی که دارد، چیزی نیست که فرضاً در زندگی نوین جانشینی نداشته باشد در واقع لامپ روشنایی فلورسنت که بر مبنای اصول علمی کاملاً متفاوتی کار می‌ کند به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است و اگر لامپ روشنایی حرارتی اصلاً وجود نداشت زندگی روزمره ما تغییر چندانی نمی‌ کرد.

در واقع قبل از استفاده از روشنایی الکتریکی، شمع چراغ‌ های روغنی و چراغ گاز به طور کلی منابع کافی و رضایت‌ بخش تأمین روشنایی بودند. گرامافون بدون تردید یک اختراع استادانه است ولی هیچ‌ کس نمی تواند ادعا کند که این وسیله به اندازه رادیو، تلویزیون و تلفن در تغییر شکل زندگی روزمره ما مؤثر بوده است. به علاوه در سال های اخیر روش های کاملاً متفاوتی مانند نوارهای ضبط مغناطیسی برای ضبط صدا ابداع شده است. امروز اگر گرامافون و ضبط صوت نبود شاید در زندگی فعلی تفاوت بسیار اندکی احساس می شد. بسیاری از اختراعاتی که توماس ادیسون به نام خود ثبت کرده است در واقع تکمیل و اصلاح ابزارها و وسایلی بوده که دیگران قبلاً اختراع کرده و مورد استفاده نیز قرار داشت. چنین اصلاحاتی با وجود سودمندی فراوانی که دارند نمی تواند در طول تاریخ از اهمیت ویژه ای برخوردار باشند. اما با وجود اینکه هیچ یک از اختراعات توماس ادیسون به تنهایی اهمیت چندانی ندارد نباید این نکته را فراموش کرد که او فقط یک وسیله را اختراع نکرد بلکه بیش از یکهزار اختراع مختلف دارد. به همین دلیل است که من توماس ادیسون را بالاتر از مخترعان مشهوری مانند مارکونی و گراهام بل قرار داده ام.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

زندگی نامه با الیزابت هولمز

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

سال ۲۰۱۴ ترانوس (Theranos) کسب‌وکار نوی حوزه‌ی آزمایش خون و بنیانگذارش الیزابت هولمز (Elizabeth Holmes)، روی ابرها سیر می‌کردند. آن زمان ترانوس نمایده‌ی یک ایده‌ی انقلابی از زنی نابغه بود که خودش را استیو جابز مونث معرفی می‌کرد. هولمز جوان‌ترین زن خودساخته‌ی میلیاردر بود و ترانوس یکی از تک‌شاخ‌های کسب‌وکارهای نو در سیلیکون ولی (Silicon Valley) با ارزشی در حدود ۹ میلیارد دلار. ولی قرار بود همه‌ی اینها از دست برود. نواقص و اشکالات فناوری ترانوس و نقش هولمز در پنهان کردن آنها، رو شد.

هولمز از مدیریت شرکت کنارگذاشته شد و متهم شد به کلاهبرداری. شرکت هم مجبور شد آزمایشگاه‌ها و مراکز سنجش خونش را تعطیل کرده و در نهایت فعالیت‌هایش را به کلی متوقف نماید. خانم هولمز و ترانوس موضوع مستند جدیدی از شبکه‌ی HBO هستند به نام «مخترع: سیلیکون ولی در جست‌وجوی خون» (Inventor: Out for Blood in Silicon Valley). در کنار این مستند پیش‌تر کتابی هم به نام «خون آلوده» (Bad Blood) و پادکستی از شبکه‌ی ABC نیز به نام ترک کردن (The Dropout) به این موضوع پرداخته‌اند. الیزابت هولمز سوم فوریه سال ۱۹۸۴ در واشنگتن به دنیا آمد. مادرش در بخش اداری کنگره‌ کار می‌کرد و پدرش پیش از آنکه وارد سازمان‌های دولتی‌ مانند USAID (نمایندگی ایالات متحده برای توسعه بین‌المللی) شود در انران (Enron) مشغول به کار بود. خانواده‌ی هولمز وقتی او هنوز کوچک بود به هیوستون نقل مکان کردند.

 

زندگی نامه با الیزابت هولمز

الیزابت در ۷ سالگی در تلاش برای اختراع ماشین زمان، دفترچه‌ای پر از جزییات مختلف مهندسی طراحی کرده بود. در ۹ سالگی به آشنایانشان می‌گفت که می‌خواهد وقتی بزرگ شد میلیاردر شود. آنها می‌گویند او وقت گفتن این حرف «کاملا مصمم و جدی» بود. هولمز از کودکی به شدت اهل رقابت بود. خیلی وقت‌ها با برادر و پسرعمویش مونوپولی بازی می‌کرد و اصرار داشت بازی را تا آخر ادامه‌ دهند تا او با ساختن خانه‌ها و هتل‌های زیاد برنده شود. وقتی هم خودش می‌باخت عصبانی می‌شد و از اتاق بیرون می‌رفت. اخلاق کاری او در دوران دبیرستان شکل گرفت. بیشتر وقت‌ها تا دیروقت بیدار می‌ماند و درس می‌خواند. به دانش‌آموزی با نمرات درخشان تبدیل شد و حتی کسب و کار خودش را راه انداخت و به مدارس چینی کامپایلر C++ (نرم‌افزاری که کد‌های یک زبان برنامه‌نویسی را به زبان ماشین ترجمه می‌کند) می‌فروخت. در این دوران او به کلاس زبان ماندرین (چینی) رفت و در میانه‌ی دوران دبیرستان توانست پذیرش دوره‌ی تابستانی دانشگاه استنفورد که شامل سفری به پکن می‌شد را بدست آورد.

سپس او تحت اثر پدربزرگِ پدربزرگش کریستین هولمز (Christian Holmes) که یک جراح بود، تصمیم گرفت وارد رشته‌ی پزشکی شود. ولی خیلی زود فهمید که به شدت از سوزن می‌ترسد. بعدها گفت همین ترس در راه‌انداختن ترانوس موثر بوده است. هولمز در استنفورد به تحصیل مهندسی شیمی پرداخت. سال اول دانشجوی ممتاز شد که برایش ۳۰۰۰ دلار بودجه‌ برای یک طرح پژوهشی به همراه داشت. پس از سال اول او تا حدی به این دلیل که زبان ماندرین می‌دانست توانست تابستان را به کارورزی در موسسه ژنوم سنگاپور بگذراند. سال دوم دانشگاه او به یکی از استادانش آقای چنینگ رابرتسون (Channing Robertson) پیشنهاد داد که با یکدیگر شرکتی تاسیس کنند. سپس به کمک او شرکت درمان به موقع (Real-Time Cures) را تاسیس کرد که بعدها اسمش را به ترانوس تغییر داد. کمی بعد خانم هولمز فرم‌های ثبت «دستگاهی پزشکی برای بررسی آنالیت و ارایه دارو» را پر کرد، ایده‌ی او دستگاهی قابل پوشیدن بود که مدیریت ارایه دارو به بیمار را به عهده بگیرد، خون بیمار را تحت نظر بگیرد و دوز دارو را در صورت نیاز متناسب با آن تنظیم کند.

ترم تحصیلی بعد هولمز از استنفورد ترک تحصیل کرد و تمام وقتش را در یک زیرزمین به ترانوس اختصاص داد. نقشه‌ی تجاری ترانوس بر این مبنا شکل گرفته بود که بتوانند دستگاهی بسازند که با استفاده از یک فناوری مختص خودشان با تحلیل مقدار بسیار کمی خون حاصل از سوزن زدن به نوک انگشت، آزمایش‌ خون را انجام دهد. به ادعای هولمز این آزمایش‌ها می‌توانستند بیماری‌هایی مثل سرطان یا مشکلاتی مانند کلسترول بالا را شناسایی کنند. او در این زمان موفق شد از سرمایه‌گذاران برجسته‌ای مانند بنیانگذار اوراکل (Oracle) لری الیسون (Larry Ellison) و تیم دراپر(Tim Draper) که پدر یکی از دوستان دوران کودکی‌اش بود و بنیانگذار مشهور شرکت وی سی (VC)‌ دراپر فیشر جروستون (Draper Fisher Jurvetson)، سرمایه جذب کند. ترانوس بیش از ۷۰۰ میلیون دلار پول جذب کرد و دراپر نیز همواره از هولمز پشتیبانی می‌کرد. خانم هولمز به شرطی از سرمایه‌گذاران پول می‌گرفت که موافقت کنند او چگونگی کارکرد فنی دستگاه‌های ترانوس را برایشان فاش نسازد. همچنین باید موافقت می‌کردند که او خودش حرف آخر را در همه‌ی کارهای مربوط به شرکت بزند.

 

 استیو جابز الگوی الیزابت هلمز

این اصرار بیش از حد روی رازداری و امنیت در همه‌ی امور ترانوس دیده می‌شد. در ده سال اول ترانوس چراغ‌خاموش عمل می‌کرد. او حتی سه کارمند سابق ترانوس را به ادعای نقض توافق‌نامه‌های رازداری شرکت به دادگاه کشید. نظرات خانم هولمز در مورد رازداری و چگونگی اداره‌ی یک شرکت از قهرمان او در سیلیکون ولی یعنی مدیر سابق اپل استیو جابز الهام گرفته شده بودند. هولمز هم مانند جابز پیرهن‌های یقه‌دار سیاه می‌پوشید، از مبلمان مورد علاقه‌ی او در دفترش استفاده می‌کرد و مثل جابز هرگز به تعطیلات نمی‌رفت. حتی صدای بم و عمیق هولمز هم ممکن است بخشی از این تصویر به دقت ساخته شده باشد که قرار بود به او کمک کند در دنیای مردانه‌ی تجارت جایگاهی دست و پا کند. در پادکستی که شبکه‌ی ABC در مورد خانم هولمز ساخته بعضی از کارمندان سابق ترانوس ادعا کرده‌اند که گاهی بویِژه بعد از نوشیدن، مدیر اجرایی ترانوس از «شخصیتش خارج می‌شده» و با صدایی نازک‌تر صحبت می‌کرده است. خانم هولمز رئیس سخت‌گیری بود و توقع داشت کارمندانش هم مانند خودش سخت کار کنند. او از دستیارانش می‌خواست ساعت ورود و خروج هر روز کارمندان را کنترل کنند و حتی برای تشویق کارمندان به ساعت‌های کاری طولانی‌تر هر شب در حدود ساعت ۸ در شرکت شام داده می‌شد. الیزابت هولمز کمی پس از ترک تحصیل از استنفورد با سانی بالوانی (Sunny Balwani) که سال بالایی او در دانشگاه بود آشنا شد. بعدتر بالوانی به نفر دوم ترانوس تبدیل شد. این دو در نهایت در سال ۲۰۱۶ وقتی هولمز بالوانی را از شرکت بیرون کرد از هم جدا شدند.

سال ۲۰۰۸ هیات مدیره‌ی ترانوس تصمیم گرفته‌ بودند الیزابت هولمز را از سمت مدیر اجرایی برکنار کنند و فردی با تجربه‌ی بیشتر را به جای او بگذارند. اما او موفق شد در جلسه‌ای دو ساعته آنها را متقاعد کند و مقامش را از دست ندهد. بعدتر وقتی ترانوس در میلیون‌ها دلار سرمایه‌ غرق می‌شد، هولمز توجه رسانه‌های حوزه‌ی فناوری را به خودش جلب کرد. تصویرش روی جلد مجله‌های فورچون (Fortune)‌ و فوربز (Forbes) چاپ شد، سخرانی تد (TED Talk) ایراد کرد و در نشست‌های گفت‌وگویی با حضور بیل کلینتون و جک ما (Jack Ma) ‌بنیانگذار علی‌بابا شرکت کرد. زمانی در همین دوره بود که الیزابت هولمز تبدیل شد به جوان‌ترین زن میلیارد خود‌ساخته با ثروتی در حدود ۴.۵ میلیارد دلار. او وسواس شدیدی در مورد امنیت داشت. هر کس از ساختمان مرکزی شرکت بازدید می‌کرد باید پیش از ورود قرارداد رازداری امضا می‌کرد و مامورین حراست شرکت بازدیدکنندگان را همه‌جا همراهی می‌کردند، حتی تا سرویس‌های بهداشتی. او تعدادی محافظ برای خودش استخدام کرده بود که در آئودی سیاهش او را همراهی می‌کردند و برایش اسم رمز «عقاب یک» را انتخاب کرده بودند. شیشه‌های دفتر کارش هم ضدگلوله بودند. تقریبا در همین زمان سوالاتی در مورد فناوری مورد استفاده در ترانوس مطرح می‌شد. یان گیبونز (Ian Gibbons) دانشمند ارشد ترانوس و یکی از اولین کارمندان این شرکت به هولمز هشدار داد که دستگاه‌های آزمایش آنها هنوز آماده‌ی استفاده‌ی عموم نیستند و جواب‌های نادقیقی می‌دهند. دانشمندانی بیرون از ترانوس هم نگرانی‌های مشابهی در مورد این شرکت ابراز می‌کردند.

اگوست ۲۰۱۵ سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) تحقیقاتی را در مورد ترانوس آغاز کرد. همچنین نهادهای مسئول کنترل آزمایشگاه‌ها خطاهای بزرگی در نتایج آزمایش‌های ترانوس روی بیمارها پیدا کردند. اکتبر ۲۰۱۵ خبرنگار وال‌استریت ژورنال جان کریرو (John Carreyrou) نتیجه‌ی تحقیقاتش در مورد مشکلات فناوری ترانوس را منتشر کرد. این گزارش آغاز سقوط ترانوس بود. کریرو متوجه شده بود که دستگاه‌های آزمایش ترانوس که اسم آنها را ادیسون (Edison) گذاشته بودند نتایج دقیقی نمی‌دهند برای همین ترانوس نمونه‌های خون را با دستگاه‌های معمول آزمایش خون شرکت‌های دیگر آزمایش می‌کند. هولمز کمی پس از انتشار این گزارش در مصاحبه با CNBC از خودش و ترانوس دفاع کرد و گفت: «این اتفاقیه که وقتی شما برای تغییر دنیا کار می‌کنید، می‌افته. اول اونا می‌گن شما دیوانه‌اید. بعد با شما می‌جنگن و بعد ناگهان دنیا تغییر می‌کنه.»

سال ۲۰۱۶ هولمز به مدت دو سال از حضور در صنعت آزمایشگاهی محروم شد و ترانوس هم فعالیت آزمایشگاه‌ها و مراکز درمانی‌اش را متوقف کرد. در سال ۲۰۱۸ هولمز و بالوانی به کلاهبرداری وسیع متهم شدند. هولمز موافقت کرد از اداره‌ی مالی و حق رای‌اش درهیات مدیره‌ی شرکت کناره‌گیری کند، جریمه‌ای ۵۰۰ هزار دلاری بپردازد و ۱۸.۹ میلیون دلار سهام ترانوس را بازپس دهد. البته با وجود این اتهامات او توانست همچنان مدیر اجرایی ترانوس باقی بماند. شرکت در معرض ورشکستگی بود و هولمز مجبور شد از سرمایه‌گذاران تقاضای پول بیشتری کند. او البته برای آنها نوشت: «در شرایط فعلی این تقاضای راحتی نیست.» ژوئن ۲۰۱۸ نهایتا ترانوس اعلام کرد که هولمز از مقام مدیریت اجرایی شرکت کنار رفته است. همان روز دادگستری ایالات متحده اعلام کرد که هولمز و بالوانی به اتهام ۹ مورد کلاه‌برداری و دو مورد توطئه برای کلاه‌برداری محاکمه می‌شوند. سپتامبر ۲۰۱۸ ترانوس ایمیلی به سهامداران ارسال کرد و اعلام کرد که شرکت تعطیل می‌شود و قرار است در ماه‌های آتی با باقی‌مانده‌ی اموالش بخشی از پول‌های طلبکاران را پرداخت نماید.

به تازگی گزارش شده است که الیزابت هولمز با بیلی اونز (Billy Evans) وارث شرکت گروه هتل‌های اونز نامزد کرده است. گفته می‌شود این دو در عکس‌های اینستاگرام یکدیگر حضور دارند و در آپارتمانی مجلل در سان‌فرانسیسکو زندگی می‌کنند. خانم هولمز و آقای بالوانی اتهاماتشان در دادگاه را نپذیرفتند و قرار است محاکمه‌ی آنها به‌زودی برگزار شود. به گفته‌ی نمایندگان دولت هرکدام از این دو در صورت گناهکار شناخته شدن ممکن است به تا ۲۰ سال زندان و ۲۵۰ هزار دلار جریمه علاوه بر بازپرداخت بدهی‌ها محکوم شوند.

منبع: پادکست چنل بی

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

زندگی نامه جان پل دوجوریا

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

جان پل دوجوریا یکی از بنیانگذاران مطرح شرکت جان پل میشل سیستمز است که امروزه یکی از مشهورترین شرکت های تولید محصولات بهداشتی و مراقبت از مو به حساب می آید و سالیانه چیزی حدود ۹۰۰ میلیون دلار درآمد دارد. همچنین در اختیار داشتن ۴ میلیارد دلار سرمایه خالص به آن ها این امکان را داده که فعالیت های دیگری را نیز انجام دهند. بسیاری از افراد بر این عقیده اند که زندگی جان پل دوجوریا می تواند به عنوان نمونه فوق العاده ای از یک فرد که موفق شد از هیچ به همه چیز برسد، در کتاب درسی دانش آموزان قرار بگیرد، تا آن ها هم از تجربیات و گفته های او بهره بگیرند. در واقع جان توانست در عرض بیست سال از یک بی خانمان به یک میلیاردر تبدیل شود. و همین طور جوایز بسیار زیادی در راه کمک به خیریه های مختلف و سرمایه گذاری بر روی ایده های جدید و نوین دریافت نماید. مطمئنا آگاهی از داستان زندگی چنین افرادی، انگیزه ای تازه در شما به وجود خواهد آورد. دوستان عزیز سایت پرورش افکار برای آشنایی بیشتر و کسب اطلاع از زندگی نامه جان پل دوجوریا این میلیاردر خود ساخته در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.

دوران کودکی و نوجوانی جان پل دوجوریا

جان پل دوجوریا در ۱۳ آوریل ۱۹۴۴ در لس آنجلس در ایالت کالیفرنیا چشم به جهان گشود، پدرش یک مهاجر ایتالیایی و مادرش یک مهاجر یونانی تبار بود که وقتی جان پل تنها دو سال سن داشت از یکدیگر جدا شدند. جان تا سن ۹ سالگی همراه با برادرش زندگی می کرد و برای تامین مخارج زندگی شروع به فروشندگی کارت های کریسمس و روزنامه نمود. این دو برادر برای این که بتوانند روزنامه ها را به درب منزل مشتریان برسانند، ساعت ۳ صبح از خواب بیدار می شدند و زمانی که مادر آن ها نتوانست از پس مخارج زندگی آن ها بربیاید، آن ها را به پرورشگاه سپرد. اکثر کسانی که در دسته های خیابانی شرق لس آنجلس حضور داشتند، جان پل دوجوریا را می شناختند، زیرا بیشتر دوران نوجوانی وی در این خیابان ها سپری شده بود و زمانی که معلمش به او گفت که در آینده به هیچ جایی نخواهد رسید، با تمام وجود تصمیم گرفت تا زندگی اش را دستخوش تغییراتی کند.

در واقع آن گفته معلم جان را می توان نقطه عطف زندگی او دانست. زیرا پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان به مدت دو سال در نیروی دریایی آمریکا مشغول به فعالیت شد و پس از آن نیز کارهای مختلفی از جمله سرایداری، لوله کشی گاز و … را تجربه کرد. او به قدری مغرور بود که هیچ وقت تمایلی به دراز کردن دست خود برای کمک خواستن به سمت کسی را نداشت و ناگهان متوجه شد که به فردی بی خانمان تبدیل شده است که برای به دست آوردن مقدار اندکی پول و غذا مجبور به فروختن قوطی های نوشابه و کنسرو شده است. جالب است بدانید که جان پل دوجوریا حتی مدتی را در ماشین زندگی کرد و شب ها در آن خوابید. اما این مسئله اصلا اهمیت ندارد که او تا چه اندازه سختی را تحمل کرده است؛ زیرا با وجود تمام سختی ها او بالاخره توانست آن ها را پشت سر بگذارد و به جایگاه مناسبی در زندگی دست پیدا کند و این مسئله زمانی که او در جایگاه بازاریابی اولیه تایمز استخدام شد، به وضوح قابل رویت بود.

آغاز فعالیت حرفه ای جان پل دوجوریا

در واقع می توان این مسئله را این گونه بیان کرد که زندگی جان پل دوجوریا زمانی دستخوش تغییرات شد که او به عنوان یکی از بازاریاب های مجله تایمز مشغول به فعالیت شد. زیرا پس از مدتی توانست به یکی از پست های مدیریتی این مجله دست پیدا کند و در نهایت به استخدام یکی از تخصصی ترین شرکت های تولید محصولات سالن های آرایشگاهی آمریکا درآید. هر چند که فعالیت او به دلیل مخالفت با استراتژی های کسب و کار در این شرکت زیاد طولانی نشد، اما او توانست تجارت بسیار خوبی را کسب نماید و در سال ۱۹۸۰ همراه با دوستش پل میشل که یکی تاثیرگذارترین طراحان موی آمریکا محسوب می شد، شرکتی را با نام جان پل میشل سیستمز با دریافت وامی به ارزش ۷۵۰ دلار تاسیس نماید. آن ها لوسیون ها و مجموعه های مخصوص مو خود را تولید کردند که انقلاب بسیار بزرگی برای مدل دادن به موها به حساب می آمد. آن ها برای فروش محصولات خود استراتژی جالبی را انتخاب کرده بودند، به این صورت که دوجوریا و میشل به آرایشگاه های مختلف مراجعه می کردند و با نشان دادن محصولات خود، آن ها را به صورت رایگان در آرایشگاه به نمایش در آورده و امتحان می کردند.

هر چند پل میشل عمر طولانی نداشت، اما پس از مرگش پسرش خیلی زود توانست با تلاش خستگی ناپذیر خود جایگاه ویژه ای را در بین همکاران به دست آورد و به گونه ای به فعالیت خود ادامه دهد که علاوه بر خالی نبودن جای پدرش، بیش از ۹۰ محصول مراقبت از مو را در این شرکت به تولید برساند که هم اکنون در بیش از ۹۰ هزار آرایشگاه در آمریکا و همچنین ۴۵ کشور در دنیا به فروش می رسد و سالیانه چیزی حدود ۹۰۰ میلیون دلار سودآوری دارد.نکته جالب در رابطه با این شرکت این است که آن ها جزو اولین شرکت هایی هستند که آزمایشات خود را بر روی حیوانات انجام نمی دهد و مواد گیاهی مورد نیاز برای تولید محصولات خود را از مزرعه این شرکت که در هاوایی واقع می باشد، فراهم می آورند. لازم به ذکر است که فعالیت های این مزرعه نیز وابسته به انرژی خورشیدی است. اگر به سابقه شرکت دوجوریا پل میشل سیستمز دقت داشته باشید، متوجه خواهید شد که دوجوریا همواره از انرژی های جایگزین و پاک حمایت کرده است و سرمایه گذاری کلانی در ساخت اولین پالایشگاه دوستدار محیط زیست جهان در تونس انجام داده است. وی همچنین در تامین بودجه تحقیقات و توسعه خودروهای خورشیدی نیز فعالیت های گسترده ای را انجام داده است.

زندگی خصوصی جان پل دوجوریا

به طور کلی جان پل دوجوریا، کودکی و نوجوانی و حتی جوانی بسیار سختی را پشت سر گذاشته است، اما پس از پایان تمام سختی ها به این واقعیت رسیده که زندگی می تواند آسان تر و سالم تر از گذشته پیش برود. از همین رو فعالیت های گسترده ای در حمایت از بیماران، افراد بی خانمان، کودکان کار و همچنین نجات حیوانات، احیای جنگل ها و محیط زیست انجام داده و جوایز بسیار ارزشمندی را نیز در این راستا دریافت نموده است.

منبع: پرورش افکار

 

آیا تعداد فالوور در رونق کسب و کار تاثیر می گذارد؟

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

تاثیر تعداد فالوور در کسب و کار شما چقدر است؟ آیا تعداد فالوور شبکه های اجتماعی می تواند باعث رونق کسب و کار ما شود؟ چطور آمار فالوورهای خود را بالا ببریم؟ چطور در در بستر فضای دیجیتال وارد شویم؟

آیا تعداد فالوور در رونق کسب و کار تاثیر می گذارد؟

بعد از اینکه ویروس کرونا باعث رونق بیشتر کسب و کارهای مجازی شد خیلی از بازارهای سنتی به فکر فعال کردن بخش دیجیتال خود افتاده اند؛ آنها به اهمیت این موضوع پی برده اند که در سایه استفاده از ابزارهای نوین بازاریابی دیجیتال بهتر می توانند کسب درآمد کنند و حتی سهم بازار جدیدی را برای خود بسازند. طبیعی است که در این دوران گذار، دلالان پیج و فالوور بازار خوبی داشته باشند و بتوانند از این آب گل آلود خوب ماهی بگیرند.

چند روز پیش یکی از این همین دلالان پیچ و فالوور بهم پیام داد و گفت: “محتواهایی که تولید می کنید خیلی عالی است ولی حیف که فالوورهایتان کم است! و من پیشنهاد می کنم مثل سایر رقبایتان یا فالوور بخرید و یا اینکه یک پیج آماده خریداری کنید!” مذاکره را ادامه دادم تا به جاهای جالبی رسیدیم و تازه فهمیدم در بازار چه خبرها که نیست!

اسم یکی سری از مشتری هایش را که می گفت واقعا تعجب کردم که برای معروف شدن چه ها نکرده اند این دوستان! خرید فالوور فقط برای بهتر دیده شدن! می گفت: “پیج فلان مشاور را ما فروختیم که الان ۳۰۰ کا فالوور داره و یا فلان کارخانه و فلان شرکت و … ” در انتها بعد از کلی بازار گرمی قرار شد که من نظرم را برای خرید فالوور و یا پیج جدید با ۳۰۰ کا ممبر، اونم به قیمت ۲۰ میلیون تومان اعلام کنم که با جواب منفی رو به رو شد (:

لطفا به اعداد بالای پیج هایتان توجه نکنید و همش حواستون به این نباشد که چند نفر دنبالتان می کنند! چرا که اساسا تعداد فالوور و لایک و سین و غیره در کسب و کارهای صنعتی و تخصصی جایگاهی حیاتی ندارد و لازم نیست ما خودمان را به در و دیوار بزنیم تا دیده شویم بلکه با کمی هوشیاری و تولید محتوای فاخر مخاطب خودش ما را پیدا می کند. قرار نیست ما کار شومن ها را انجام بدهیم و با شانتاژ بازی و جو دادن مشتری را جذب کنیم؟!

حواسمان به کار خودمان باشد و از تولید محتوای تخصصی جا نمانیم و همیشه خود را آن گونه که هستیم نشان دهیم! خلاصه اینکه می شود شهرت، برند، و معروفیت را با پول خرید! می شود یک شبه بشویم شاخ اینستاگرام و تلگرام در حوزه کاری خودمان! و یا حتی بشویم بنیانگذار فلان رشته و پدر فلان موضوع! اما امکان دارد همه این ها برایمان پول نشود و به قول یکی از دوستان فقط می شود لوح افتخار! باید بدانیم مخاطب ما کیست؟ و نیازش چیست؟ و برای جامعه هدف خود تولید محتوا کنیم؛ وقتی خوب سفره آرایی کنیم مشتری ها خودشان می آیند سر سفره و می شوند مشتری وفادار.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

تبلیغات چریکی چیست؟

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

تبلیغات چریکی چیست؟

در تبلیغات چریکی به دنبال راهکارهای نوآورانه و بدیع تبلیغاتی با کمترین هزینه و بالاترین ضریب نفوذ هستیم؛ در این شیوه از تبلیغات به جای هزینه های سنگین طراحی و شخصیت پردازی، بین مردم می رویم و سعی می کنیم برای چند ثانیه حواس آنها را به خود جلب کنیم! نمونه های زیادی از این الگو در جهان استفاده شده است؛ در این بین تبلیغات چریکی شبکه تلویزیونی TNT بلژیک مثال خوبی است.

جالب است که خدمتتان عرض کنم تبلیغات چریکی اولین بار توسط آقای لوینسون در سال ۱۹۸۴ به جهان معرفی شد و او خاطر نشان کرد که استفاده از روش های خسته کننده قدیمی دیگر نمی تواند برند شما را در ذهن مخاطب حک کند و دیگر نوبت یک خلق ایده جدید است. اگر بخواهم تبلیغات چریکی را در یک جمله خلاصه کنم باید بگویم که در این نوع از تبلیغات ما به دنبال شگفت زده کردن مخاطب خود هستیم تا یک WOW بگوید و بعد از آن خاطره خود را به همه بگوید!

برای خاص بودن باید متفاوت فکر کردن را تمرین کنیم!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

آیا بدهکارنبودن واقعا خوب است؟

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

در چند سال اخیر خیلی شاهد این موضوع بودیم که برخی رسانه های داخلی روی این امر تاکید داشتند که دولت باید تلاش کند بدهی های خارجیش را کمتر کند! و از طرفی دیگر، دولت هم با افتخار اعلام می کند که بدهی های خارجیش نسبت به دولت های قبل بصورت چشم گیری کاهش پیدا کرده است. اما یک سوال:

آیا بدهکارنبودن واقعا خوب است؟

یکی از جذابیت های اقتصاد کلان این است که می شود یک موضوع را از ابعاد مختلف بررسی کرد و لزوما تحلیل یک اقتصاددان نمی تواند درست باشد؛ چرا که تحلیل گر مجبور است برای پیش بینی آینده اقتصاد، یک سری مولفه ها را نادیده بگیرد و یا حداقل ثابت فرض کند که این خود یک نقطه ضعف است؛ به نظر بنده بر خلاف نظر بعضی از بزرگواران تحلیلگر اقتصادی کاهش سطح بدهی خارجی یک کشور امر مثبتی محسوب نمی شود!

همیشه بدهی داشتن بد نیست! چرا که این خود یک شاخص است! شاخص اعتبار داشتن در دنیا! برخی کشورهای دنیای علی رغم اینکه در جایگاه ویژه ای قرار دارند ولی بدهی های سنگینی نیز دارند! واقعا چرا؟ بدهی داشتن یک کشور در دنیای اقتصاد باز، به معنی اعتبار داشتن یک کشور است و اینکه آن کشور اقتصادی پویا دارد و توانسته سرمایه گذاران زیادی را به خود جذب کند؛ برخی مواقع بدهی های منطقی و معقول و متناسب با GDP یک کشور می تواند بازگو کننده قدرت اقتصادی و جریان تولید ثروت در آن کشور باشد!

اینکه با افتخار بگوییم ما بدهی خارجی نداریم به نظر بنده می تواند یک نقطه ضعف باشد نه قوت! چرا که اصولا نداشتن بدهی خارجی یک امر منفی در عرف بین الملل حساب می شود نه مثبت؛ بگذارید یک مثال بزنم؛ صندوق بین المللی پول به یک کشور در حال توسعه وام می دهد تا در پروژه های زیر ساختیش سرمایه گذاری کند و از طریق سودهای بلند مدتی که بدست می آورد اقساطش را پرداخت کند. بدهکار بودن کشور به معنی درگیر شدن سرمایه طرف خارجی در داخل کشور است و چه بسا سرمایه گذار خارجی نیز تلاش کند تا کشور تحریم شده زودتر از معرکه خلاص شود.

با همین استدلال می توان به میزان سرمایه گذاری های خارجی در سال های ۹۷ و ۹۸ نگاه کرد و دید که چقدر کشورهای خارجی ترغیب شده اند پول و سرمایه خودشان را در کشور ما بیاورند. اگر شما هم جای آنها بودید به راحتی در پروژه ای که هیچ کس سرمایه گذاری نکرده، ریسک کرده و سرمایه گذاری می کردید و یا به بیان دیگر به آن پروژه وام می دادید؟

آیا بدهکارنبودن واقعا خوب است؟مرکز آمار

پس می توان نتیجه گرفت بدهکار بودن هم همیشه بد نیست! طبق گزارش مرکز آمار ایران، میزان سرمایه‌گذاری مصوب خارجی در کشور از سال ۹۵ تاکنون روندی نزولی داشته به طوری که از حدود ۵ میلیارد دلار در سال ۹۵ به حدود یک میلیارد دلار در سال ۹۸ کاهش پیدا کرده است. البته این شاخص مربوط به سرمایه‌گذاری مصوب است و با شاخص سرمایه‌گذاری محقق شده تفاوت دارد، چرا که بسیاری از مصوبات به دلایل مختلف به مرحله اجرا نمی‌رسند. مرکز آمار درباره سرمایه‌گذاری محقق شده، آماری ارائه نکرده است یعنی می تواند میزان سرمایه گذاری سال ۹۸ یک میلیارد دلار هم نباشد!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

تحلیل بازار نفت در ابتدای سال ۱۳۹۹

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

بحران کرونا همچنان در جهان می تازد و اثر خود را بر بازارهای جهانی می گذارد. امروز آخرین قیمت هر بشکه نفت سنگین ایران در بازارهای جهانی را بررسی می کردم که به دلیل شرایط موجود و دورنمای رکود سنگین اقتصادی ناشی از آن قیمت هر بشکه نفت ایران را در تاریخ ۱۲ فروردین به زیر ۱۵ دلار رساند.

تحلیل بازار نفت در ابتدای سال ۱۳۹۹

با توجه به این شرایط و همچنین عدم ثبات کوتاه مدت باید به موارد زیر بیشتر توجه کنیم:

  1. علی رغم سهم پایین درآمد حاصل از فروش نفت از کل درآمدهای دولت در بودجه سال ۱۳۹۹، قیمت هر بشکه نفت در بودجه امسال به ازای هر بشکه ۵۰ دلار بسته شده است که تا این لحظه محقق نشده.
  2. بر اساس نظر کارشناسان بهای تمام شده تولید هر بشکه نفت ایران بین ۱۰ تا ۱۲ دلار هزینه دارد و اگر شرایط به همین روال پیش برود فروش نفت کشور توجیه اقتصادی ندارد.
  3. از طرفی دیگر با توجه به کاهش یارانه‌های کمر شکن پرداختی دولت بر روی بنزین در مدت اخیر و همچنین کاهش احتمالی قیمت واردات بخشی از کالاها در سال ۹۹ دور از انتظار نیست.
  4. دولت به درآمد حاصل از مالیات دل بسته بود که با توجه به تعطیلی بسیاری از واحد های صنفی و حجم پول در گردش و همچنین شرایط پیش رو نباید امیدی زیادی به این بخش هم داشته باشد.

نمی خواستم با ذکر مولفه های بالا نا امید شوید ولی با توجه به سوالات دوستان از بابت تحلیل بازار نفت و تدوین یک برنامه استراتژیک بازاریابی برای واحد های صنعتی در سال ۹۹ این متن را نوشتم؛ به هر حال این شرایط هم پایان می پذیرد و پیروز آن کسی است که بتواند با تحلیل درست بهترین تصمیم را بگیرد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

بیماری هلندی چیست؟

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

می خواهم امروز شما را با یک بیماری مهلک تر از کرونا آشنا کنم که باید با همکاری و تلاش آن را کنترل کنیم!

اولین بار در کشور هلند کشف شد؛ این بیماری مثل کرونا است و در صورتی که به آن توجه نکنیم می تواند به سرعت منتشر شود و خیلی ها را آلوده کند! می تواند منجر به فقر مطلق یک عده کثیری از مردم جامعه شود! بیماری هلندی یا همان Dutch disease یک مفهوم اقتصادی است که رابطهٔ بین بهره‌برداری بی‌رویه از منابع طبیعی همچون نفت و رکود در بخش صنعت را توضیح می دهد.

بیماری هلندی چیست؟ و آیا ما دچار این بیماری هستیم؟

چند سال است که در بین صاحب نظران اقتصادی کشور به این موضوع اشاره می شود که یکی از دلایل عدم توفیق ما در بحث اقتصادی دچار شدن کشور به بیماری هلندی است؛ حال این بیماری چیست؟ و علائمش چیست؟ و آیا واقعا ما به آن دچاریم؟ به بیان ساده و روان این بیماری زمانی رخ می دهد که درآمدهای یک کشور بر اثر عوامل فصلی به صورت تصاعدی و ناگهانی افزایش ‌یابد و دولت به عنوان متولی امور اقتصادی کشور، به تصور دائمی بودن این درآمدها آن را در جامعه تزریق کند.

این بالا رفتن حجم پول در جامعه باعث افزایش درآمد مردم می شود و در ادامه وقتی فرد وضعش خوبتر شود به تبع تقاضایش نسبت به قبل افزایش می یابد. اگر این افزایش تقاضا به صورت جهشی و مدیریت نشده انجام شود، عرضه کالا و خدمات جوابگوی تقاضای درخواست شده را نخواهد داشت و تعادل عرضه و تقاضا بر هم می‌خورد و در نتیجه قیمت‌ها افزایش می‌یابد. بیماری هلندی از زمانی رخ می دهد که دولت نقش خود را به خوبی ایفا نکند و نتواند این پول باد آورده که از فروش نفت، طلا، مس و یا هر سرمایه ای از کشور را به خوبی مدیریت کند.

در ابتدا امر سعی می کند برای پایین نگه داشتن قیمت ها متوسل به افزایش تولید شود که به احتمال زیاد نا کام می ماند چون سطح تقاضا خیلی بیشتر از توان تولید کشور خواهد بود و در ادامه دست به دامن واردات می شود تا تورم حاصل از افزایش سطح عمومی قیمت ها را کنترل کند که در این مرحله موفقیت کوتاه مدت نائل می شود. ولی کمی بعدتر وقتی به پشت سرش نگاه می کند با انبوهی از کارخانه های رنگارنگ داخلی مواجه می شود که در مواجه با کالای وارد شده به دلیل هزینه تمام شده بالاتر برشکست شده اند.

در ادامه به محض اینکه این دوران سپری شود و یا منبع درآمد به هر دلیلی قطع شود کشور فلج می شود. تصور کنید منبع درآمد کشور از فروش نفت و یا هر ماده خام و یا هر محصول نهایی باشد و به واسطه تحریم و یا کرونا نتواند درآمد سابق را به جامعه تزریق کند چه اتفاقی می افتد؟ قیمت هایی که تا قبل از این به واسطه واردات کالای مشابه و تعادل در بازار تنظیم شده بود به سرعت بالا می رود آن هم با مدل فاکتوریلی!

از طرفی دیگر همان طور که گفته شد به واسطه سیاست های غلط دولت در دوران بیماری هلندی به واسطه واردات سنگین، بسیاری از واحد های تولیدی فلج شده اند و توان پاسخگویی به این حجم بالای تقاضا را ندارند در نتیجه در این شرایط کشور اعلام بر شکستگی می کند! حالا با این همه صغری و کبری چیدن ها آخرش چه می شود؟ چطور بیماری هلندی را می شود خوب کرد؟

جواب به این سوال بستگی به دولت، تصمیم گیران اقتصادی و همچنین همت واحد های تولیدی دارد که چطور از پس این داستان بر بیایند. به نظر می رسد در دوران کنونی، که کشور با کاهش فروش نفت، تحریم های کمر شکن و کرونا رو به رو است بهترین شرایط برای تبدیل کردن این تهدیدات به فرصت هاست. باید با تحمل یک دوره ریاضت اقتصادی، تلاش و پشت کار، اونم به مدل ژاپنی، دوره جدیدی را در اقتصاد برای کشور رقم بزنیم و بتوانیم بعد از ۴۶ سال درگیری با این بیماری مهلک از دستش رهایی یابیم.

 

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

 

شماره تماس جهت مشاوره!