هر پژوهشگر حرفه ایی باید بداند گه چگونه تحقیقات بازاریابی را به خوبی پیش برد. یکی از مهم ترین وظایف پژوهشگر تحقیقات بازاریابی این است که بتواند مشکل های تصمیم گیری را به مسائل تحقیقات بازاریابی بدل نماید.
تبدیل مشکل به مساله در تحقیقات بازاریابی
پژوهشگران تحقیقات بازاریابی باید بتوانند درک جزیی و خاصی را از شخصیت ها، اهداف و عقاید تصمیم گیرندگان داشته باشند. یک پژوهش خوب، پژوهشی است که مسائل تحقیقاتی بیان شده در آن بازگویی مجددی از مشکلات تصمیم گیرندگان و سفارش دهندگان تحقیقات بازاریابی باشد. البته این بازگویی مجدد با هدف حل مشکل شکل می گیرد.
به نمونه زیر دقت کنید…
فرض کنید فروش محصول جدید یک کارخانه تولیدی بسیار پایین تر از الگو های پیش بینی شده است. مشکل اساسی ایجاد شده برای مدیر فروش کارخانه این است که چگونه فروش محصول جدید را بالا ببرد. بیان این مشکل در جلسه های کارخانه سبب می شود مدیر بازاریابی پیشنهاد دهد که تبلیغات را افزایش دهند اما، مدیر فروش به این راهکار اطمینان ندارد یا تجربه های قبلی او از این ترفند خوب نبوده است و او برای انجام این کار قانع نمی شود… در اینجاست که می توانید فرق بین مشکل و مساله و فرایند تبدیل این دو بخش را به یکدیگر متوجه شوید. در چنین شرایطی است که تیم تحقیقات بازار کارخانه وارد کار می شوند و باید بتوانند این مشکل را به مساله تحقیقات بازاریابی تبدیل کنند. این مشکل می تواند مبنایی برای مساله تحقیقات بازاریابی باشد.
ممکن است این سوال برای افراد پیش آید که، چه تفاوتی بین مساله تصمیم گیری با مساله تحقیقات است؟ برای پاسخگویی به این سوال باید با تعریف این واژه ها آشنا شوید. مساله تصمیم گیری آن چه باید انجام شود را مشخص می کند؛ در حالی که مساله تحقیقات بازاریابی به جمع آوری اطلاعاتی می پردازد که به منظور تصمیم گیری در خصوص آن چیزی که باید انجام شود جمع آوری می گردد. در چنین شرایطی پژوهشگران باید دقت کافی در این فرآیند داشته باشند تا به درستی بتوانند مسائلی را بررسی کنند که مسائل واقعی در تصمیم گیری ها هستند. در این مرحله نباید مسائل پیش پا افتاده وارد فرایند تبدیل شوند.