فردی که آگاه است شغل او با تخصص و تحصیلاتش همخوانی ندارد، نباید آن را بپذیرد. از سوی دیگر، کارفرمایی که ارتباطی بین شغل و تحصیلات، تخصص یا تجربه فرد نمیبیند، نباید او را استخدام کند. این تصمیم نادرست نهتنها به کارمند آسیب میزند، بلکه بهرهوری سازمان را نیز کاهش میدهد.
نگاه یکسان به شغل کارمندان؛ عاملی برای کاهش انگیزه
مدیری که تمام کارمندان خود را بدون توجه به عملکرد آنها به یک چشم میبیند – چه مثبت و چه منفی – باعث کاهش انگیزه نیروهای توانمند میشود. زمانی که تفاوتی بین انجام درست شغل و کمکاری وجود نداشته باشد، کارمندان سختکوش انگیزه خود را از دست میدهند و افراد کمکار از این شرایط سوءاستفاده میکنند. نبود نظارت کافی نیز باعث افزایش این مشکل میشود.
نبود سیاستهای تشویقی و تنبیهی در شغل کارمندان
کارمندی که بهدرستی شغل خود را انجام میدهد، باید پاداش بگیرد. دریافت تشویق و پاداش باعث افزایش انگیزه و ارتقای عملکرد او میشود. در مقابل، نبود سیاستهای تشویقی و عدم اعمال تنبیه برای عملکرد ضعیف، کارمندان را به سمت کمکاری سوق میدهد. اگر هیچکس عملکرد کارمندان را ارزیابی نکند، آنها دلیلی برای انجام درست شغل خود نخواهند داشت.
مدیریت ضعیف و تأثیر آن بر شغل کارمندان
مدیرانی که بیش از حد از خطاهای کارمندان چشمپوشی میکنند، بهتدریج کنترل خود را بر شغل آنها از دست میدهند. کارمندی که به لطفهای بیجا عادت کرده، آن را حق خود میداند و در برابر تغییرات مقاومت میکند. در چنین شرایطی، اصلاح مشکلات سازمانی دشوار و گاهی غیرممکن میشود.
نبود فرصت رشد در شغل؛ عامل روزمرگی و کمکاری
یکی از مهمترین دلایل کمکاری، نبود امکان پیشرفت شغلی است. کارمندی که میداند هیچ چشماندازی برای ارتقای شغل خود ندارد، دچار روزمرگی شده و انگیزهاش را برای تلاش بیشتر از دست میدهد. وقتی رشد حرفهای معنایی نداشته باشد، تلاش بیشتر نیز بیفایده به نظر میرسد.
عدم ارتباط شغل با تخصص، نبود نظارت مدیریتی، بیتفاوتی نسبت به عملکرد خوب و بد، و فقدان سیاستهای انگیزشی، همگی عواملی هستند که کارمندان را به سمت کمکاری سوق میدهند. اگر سازمانها به دنبال افزایش بهرهوری و جلوگیری از کمکاری هستند، باید این مشکلات را جدی بگیرند و راهکارهای مناسبی برای حل آنها در نظر بگیرند.