Skip to main content
Tag

سایت آقای بازاریاب

مزایا و معایب تبلیغات تلویزیونی

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

تبلیغات تلویزیونی یا تبلیغات ویدیویی آنلاین؟

 

یکی از ابزارهای قدرتمند ترفیع و ترویج(Promotion) یک کالا، استفاده از تکنیک های تبلیغاتی(Advertising) است. اما سوالی که برای اکثر مدیران واحدهای صنعتی ایجاد می شود این است که کدامیک از تکنیک های تبلیغات اثربخش تر است؟ در این مقاله سعی خواهیم کرد با معرفی برخی از مزایا و معایب تبلیغات تلویزیونی در برابر تبلیغات ویدیویی آنلاین به این مهم بپردازیم که کدامیک از روش های فوق برای واحد صنعتی ما مفیدتر خواهد بود.

 
 

مزایا و معایب تبلیغات تلویزیونی در برابر تبلیغات ویدیویی آنلاین

۱ـ تبلیغات تلویزیونی بهترین ابزار بازاریابی انبوه است! بر کسی پوشیده نیست که تبلیغات تلویزیونی بهترین ابزار برای برندسازی و جا انداختن یک برند است؛ تبلیغات تلویزیونی این قدرت را دارد که در مدت زمانی کوتاه بخش عمده ای از بازار را به خود جذب کند! هرگاه بخواهیم از ابزار بازاریابی انبوه(Mass marketing) استفاده کنیم بدون شک تبلیغات تلویزیونی بالاترین ضریب نفوذ را بین سایر روش های تبلیغاتی خواهد داشت!

۲ـ یکی دیگر از مزایای تبلیغات تلویزیونی، تمرکز است! یکی از معایب تبلیغات ویدیویی آنلاین نسبت به تبلیغات تلویزیونی حجم بالای محتوای ارائه شده در آن است که این باعث گیج شدن مخاطب نهایی خواهد شد. این در حالی که اگر برای اجرای کمپین تبلیغاتی خود در تلویزیون به نوع برنامه تلویزیونی و همچنین ساعت پخش آن، توجه کافی شود قطعاً جواب های شگفت انگیزی از آن بدست خواهد آمد.
 
 
۳ـ دوران طلایی تلویزیون در حال تمام شدن است! تحقیقات مختلفی در این زمینه انجام شده است که آیا سیستم های تبلیغات تلویزیونی حال حاضر در ده های آینده نیز ادامه دار خواهد بود؟ آیا می توان به حیات بلند مدت تلویزیون خوش بین بود؟ بخش عمده ای از این تحقیقات، به این امر اذعان دارند که دوران طلایی تلویزیون در حال افول است؛ در بلند مدت باید شاهد امپراتوری شبکه های اینترنتی باشیم! بر کسی پوشیده نیست که نرخ رشد بینندگان تلویزیون منفی شده است و تعداد افراد کمتری حاضرند وقت خود را جلو تلویزیون سپری کنند! چراکه شبکه های اینترنتی تمام نیاز آنها را پوشش می دهند؛ به بیان دیگر اگر برنامه های پرمخاطب تلویزیون را فاکتور بگیریم به طور کلی سیستم آنالوگ در حال افول ورشکست شدن است!

۴ـ تبلیغات ویدیویی روز به روز قوی تر می شود! یکی دیگر از معایب تبلیغات تلویزیونی کم شدن قدرت نفوذ آن نسبت به تبلیغات ویدیویی است؛ کرونا باعث شد توانایی و پتانسیل تبلیغات ویدیویی بیش از پیش نمایان شود؛ بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی برنامه بازار از مجموع ۴۴ میلیون کاربر آن، حدود ۷۰ درصد به تماشای کلیپ های ویدیویی آنلاین می پردازند. این خود نشان از فراگیر شدن بستر دیجیتال در تعاملات روزمره ما ایرانی ها است. پس می توان به آینده تبلیغات ویدیوئی امیدوارتر بود!

 

 

۵ـ آنالوگ بودن یکی دیگر از معایب تبلیغات تلویزیونی است! ویژگی آنالوگ بودن باعث می شود معیار و شاخص لحظه ای مناسبی نداشته باشیم؛ سیستم آنالوگ سبب می شود که نتوانیم بفهمیم بصورت لحظه ای چند نفر تبلیغات ما را مشاهده کرده اند؟ و یا از کنار آن رد شده اند؟ این در حالی است که در تبلیغات ویدیویی آنلاین می توان به آمار لحظه ای تمام بینندگان خود دست پیدا کرد. آنهم با سیستم گزارش گیری فوق پیشرفته که قابلیت داینامیک بودن بالایی را دارد.

۶ـ کارفرما نمی تواند تبلیغات تلویزیونی خودا را مدیریت کند! یکی از معایب تبلیغات تلویزیونی نداشتن داشبورد مدیریتی است؛ در تبلیغات تلویزیونی وقتی کنداکتور پخش بسته شد، دیگر همه چیز تمام است؛ باید نشست و امیدوار بود که کمپین تبلیغاتی ما جواب خوبی بدهد! این درحالی است که زمان پخش تبلیغات ویدیویی آنلاین قابل مدیریت کردن است. یعنی در تبلیغات آنلاین ما قابلیت مدیریت کردن جریان کمپین تبلیغاتی خود را داریم؛ ما می توانیم مشخص کنیم کمپین تبلیغاتی ما در چه ساعتی از شبانه روز، پخش شود؛ یا می توانیم در هر ساعت از شبانه روز آن را متوقف کنیم و غیره.

 

 

برتری شبکه های اینترنتی بر پلت فرم های سنتی همچون تلویزیون

 

۷ـ دست کارگردان در تبلیغات تلویزیونی بسته است! سازمان صدا و سیما یکسری ضوابط و معیارهای علنی و غیر علنی دارد که باید نویسندگان و کارگردانان آنها را رعایت کنند؛ این موضوع خود یکی از مهمترین معایب تبلیغات تلویزیونی است؛ فضای کار در تبلیغات ویدیویی آنلاین کاملاً باز است و کارگردان می تواند از انواع سوژه های روز جامعه خود بهره ببرد. همچنین به کارگیری لغات و اصطلاحات ترند(Trend) شده در جامعه نیز، باعث پویا و زنده شدن تیزر تبلیغاتی هر شرکتی خواهد شد. کم نیستند شرکت ها و سازمان هایی که بخش عمده ای از بودجه تبلیغاتی خود را به ساخت کلیپ های تبلیغاتی فولکلوریک(Folklore) اختصاص داده اند! در این بین کلیپ های زیادی را می توان مثال زد که در محیط فضای مجازی و بستر وب توانسته اند وایرال(viral) بشوند!

۸ـ ۵۰۰ میلیون ساعت بازدید روزانه از کلیپ های یوتویب! به آمار های HubSpot توجه کنید؛ ۷۸ درصد مردم حداقل هفته ای یک ویدیویی آنلاین می بینند؛ ۵۵ درصد آنها این کار خود را هر روز تکرار می کنند! یوتویوب (YouTube) از آمار تماشای بالای ۵۰۰ میلیون ساعت از کلیپ های خود در طی روز خبر می دهد. همه این آمار ها یعنی پیش به سوی تبلیغات ویدیوئی آنلاین! و یا بهتر بگویم به مراحل پایانی منحنی عمر تبلیغات تلویزیونی نزدیک می شویم! این آمارها می تواند معایب تبلیغات تلویزیونی را بهتر نمایان کند.

 

 

 
 

۹ـ از دیگر معایب تبلیغات تلویزیونی شبکه نشدن آن است! قابلیت شبکه شدن در بستر فضای مجازی از دیگر ویژگی های منحصر به فرد تبلیغات ویدیویی آنلاین است. نتورک شدن(Network) این قابلیت را به ما می دهد تا به تولید محتواهای خود بیشتر دقت کنیم؛ در صورتی که محتوای تولید شده فاخر باشد می تواند خیلی سریع برند ما را دست به دست کند. این یعنی کم کردن هزینه پخش یک تیزر تبلیغاتی و همچنین بالا رفتن نرخ تبدیل آن! در فضای نتورک ما می توانیم تعامل خود را با مشتریمان هدفمندتر کنیم. البته باید به این مسئله هم اشاره کنم که در صورت وجود اشتباه و خطا در تولید محتوای خود، نمی توانیم جلوی آن را بگیریم و امکان دارد در عرض چند ساعت برند ما با خاک یکسان شود!

۱۰ـ نداشتن امکان داده کاوی از دیگر معایب تبلیغات تلویزیونی است! می توان به جرأت گفت که مهمترین ویژگی منحصر به فرد تبلیغات ویدیویی آنلاین، امکان داده کاوی(Data Mining) آن است. در داده کاوی می توانیم به انواع گزارش های توصیفی بصورت لحظه ای دسترسی پیدا کنیم. نمودارهای توصیفی با ما حرف می زنند؛ آنها به ما نشان می دهند که بر مسیر هدایت هستیم یا خیر؟ با استفاده از داده کاوی می توانیم بفهمیم چند نفر از کمپین ما بازدید کرده اند؟ در چه ساعتی از شبانه روز؟ به چه میزان توقف داشته اند؟ تا ثانیه چند تیزر ما را دیده اند؟ و ده ها مولفه آماری دیگر را؛

 

 

حرف آخر؛

همان طور که در چک لیست بالا نیز مشخص است معایب تبلیغات تلویزیونی بیش از مزایا آن است؛ اما این به این معنی نیست که تبلیغات تلویزیونی اصلاً جواب نمی دهد؛ هر چقدر هم میزان بینندگان تلویزیون در این سال ها کم شده باشد باز به عنوان یک رسانه فراگیر شناخته می شود. رسانه ای که قدرت انتقال پیام شما را در کسری از ثانیه در سراسر کشور پهناور ما خواهد داشت. نباید فراموش کنیم که هدف از این مقاله حذف و یا نفی تبلیغات تلویزیونی نیست؛ بلکه هدف این است که یک آینده پژوهی کرده باشیم و بدانیم سرمایه گذاری در بستر وب بی فایده نیست.

بدون شک برای مجموعه محصولات تند مصرف(FMCG) بهترین ابزار پروموشن، همان تبلیغات تلویزیونی است؛ اگر بخواهم مثالی بزنم باید با کمپین تبلیغاتی گروه صنعتی “لبنیات صباح” اشاره کنم که در طول ایام کرونا در اسفند ماه و فروردین ماه که تقریباً همه خانه نشین بودن بصورت تمام وقت بمباران تبلیغاتی کرد؛ در عرض کمتر از ۲ ماه چنان حجمه آتش تبلیغات این برند زیاد شد که در بیشتر محافل حرف از تبیلغات برند “لبنیات صباح” بود! این یعنی قدرت بازاریابی انبوه(Mass Marketing) برای محصولات(FMCG) که فقط در توان تبلیغات تلویزیونی است.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده

 

بازاریابی بازیافت

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

 

بازاریابی طلای سیاه !

صنعت بازیافت جزء آن دسته از صنایعی است که سود سرشاری را نصیب سرمایه گذاران خود کرده است. بازیافت آهن آلات، روغن موتور، پلاستیک، شیشه، کاغذ و ده ها موضوع دیگر، زندگی خیلی ها را متحول کرده است. آمارهای جهانی نشان از تولید سالانه ۲ میلیارد تن زباله صنعتی و شهری در جهان دارد.

بازار بازیافت

آن چیزی که این بازار را جذاب کرده، گردش جریان مالی ۵۰۰ میلیارد دلاری آن در سطح جهانی است. بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان بهداشت جهانی، سرانه تولید زباله در جهان حدود ۳۰۰ گرم است. این در حالی است که همین شاخص در ایران حدود ۷۰۰ گرم و برای کلان شهر تهران حدود ۸۰۰ گرم به ازای هر نفر است. به آمارهای مقایسه ای کشور سوئیس و ایران توجه کنید؛ کشور سوئیس فقط یک درصد از زباله های خود را دفن می کنند، ۳۳ درصد از آن را بازیافت مواد، ۵۰ درصد از آن بازیافت انرژی و ۱۶ درصد را کمپوست تشکیل می دهد! اما درایران، متاسفانه ۷۵ درصد از زباله ها در دل خاک دفن می شود! این دفن طلای سیاه، ضرری ۵۰ هزار میلیارد تومانی به کشور وارد می کند!

جریان مالی در بازاریابی بازیافت

هر چقدر به آمار و ارقام، تحلیل ها و تفسیرهای صاحب نظران این صنعت بیشتر دقت می کنیم؛ جذابیت بازاریابی بازیافت دوچندان می شود. بنابه به نظر کارشناسان این حوزه از صنعت، ارزش هر تن زباله معادل ۴۰۰ الی ۶۰۰ هزار تومان است. این را به خاطر داشته باشیم که سالانه حدود ۲۰ الی ۲۵ میلیون تن زباله در کشورمان ایجاد می شود. اما کل جریان پول نقد در حال گردش در این صنعت فقط بین ۶ الی ۷ هزار میلیارد تومان می باشد؛ با اینکه فقط ۲۵ درصد کل زباله ها بازیافت می شود اما حجم پول در گردش قابل توجهی را به خود اختصاص داده است.

 

 

نکاتی چند در باب بازاریابی بازیافت

بدون شک صنعت بازیافت جزء معدود صنایع با بازده بسیار بالا است. اما کم نیستند واحد های صنعتی که بعد از ورود به این بخش از صنعت، متاسفانه ضررهای سنگینی را متحمل شدند. در طول سال های گذشته افتخار همکاری با چند واحد صنعتی بازیافت را داشته ام؛ از این رو تجارب خود را در باب بازاریابی بازیافت به اختصار بیان می کنم:

  1. خیلی از دوستان تولیدکننده فکر می کنند جریان درآمدزایی شرکت در دستان واحد فروش و بازرگانی شرکت است؛ در حالی که این اثبات شده که بخش عمده ای از سود آنها متعلق به واحد تأمین مواد اولیه است. اگر واحد تأمین، بتواند مواد اولیه را به قیمتی پایین تر از عرف بازار خریداری کند قطعاً شرکت مورد نظر را خیلی جلو انداخته است! به قول یکی از دوستان فعال در صنعت بازیافت هنوز هیچ کاری شروع نشده؛ یک هیچ، جلو می اُفتیم!
  2. کشش قیمتی محصولات بازیافتی نسبتاً بالا است؛ بنابراین هر عامل یا مولفه ای که بتواند روی قیمت تمام شده مواد اولیه خریداری شده تاثیر بگذارد را باید به خوبی مانیتور کرد! به عنوان مثال کرایه حمل بار به مقصد کارخانه می تواند روی قیمت تمام شده مواد اولیه اثرگذار باشد. بنابراین عقل سلیم حکم می کند قبل از احداث کارخانه یک مطالعه امکان سنجی حرفه ای داشته باشیم؛ یا به قولی بر اساس تحقیقات آمایش سرزمینی و محاسبه اندازه بازار و سهم بازار رقبا اقدام به تاسیس کارخانه کنیم؛ در غیر این صورت هیچ تضمینی نیست که علی رغم جذاب بودن بازار بازیافت، سرمایه گذاری انجام شده بازگشت خوبی داشته باشد.
  3. بدون شک واحد تحقیق و توسعه، قلب تپینده یک مجموعه بازیافت است؛ کم نیستند واحدهای صنعتی که به واسطه بهره گیری از تجهیزات قدیمی سودآوری خوبی ندارند. واحد تحقیق و توسعه می تواند با مطالعات و پی گیری های حرفه ای خود، متدولوژی و جریان بازیافت را آسان تر و پر بازده تر کند. مثلا در حوزه روغن موتور، هنوز تعداد واحدهای صنعتی که به روش سنتی روغن کارکرده را بازیافت می کنند زیاد است؛ آنها علاوه بر راندمان و سودآوری پایین همیشه با معظلات پسماندهای صنعتی خود روبرو هستند؛ در صورتی که در جریانم به تازگی سیستم های جدید ریسایکل به بازار آماده که می تواند میزان پسماند و ضایعات بازیافت را به حداقل ممکن برساند. رسیدن به این مهم بدون انجام فعالیت های تحقیقاتی امکان پذیر نیست.
  4. اکثر قریب به اتفاق مردم از محصولات بازیافتی ذهنیت مناسبی ندارند و بعضاً برخی حتی استفاده از این محصولات را به دیگران توصیه نمی کنند. در اینجا لازم است بخش اطلاع رسانی و تبلیغات آن واحد صنعتی بیش سایر بخش ها فعالیت کند. چرا که در اینجا باید خودمان را اثبات کنیم. باید به مخاطب و یا مصرف کننده نهایی این را فهمانیم که استفاده از محصولات شرکت ما هیچ خطری که ندارد بلکه به خرید محصولات ما به محیط زیست هم کمک می شود. خلاصه این را فراموش نکنیم که در بازاریابی بازیافت باید خود را اثبات کنیم. متاسفانه در این بخش به خاطر ذهنیت منفی خیل کثیری از مصرف کنندگان و مشتریان، نمره ما از اول ۲۰ نیست و باید با طرح کمپین های مختلف نمره خود را هر روز به سمت ۲۰ برسانیم.
  5. بازاریابی سبز(Green Marketing) می تواند به عنوان یک ابزار قدرتمند در دست مدیران بازاریابی واحدهای صنعتی بازیافتی باشد. ان شاء ا.. در یک مقاله مستقل از بازاریابی سبز و مزایای آن بیشتر خواهم گفت ولی همین قدر داشته باشیم که در بازاریابی سبز مفاهیمی همچون مسئولیت پذیری، حفظ محیط زیست، احترام به سلامتی جامعه و به طور کلی هر آنچیزی که به حفظ اکوسیستم حال حاضر و آینده کره خاکیمان کمک می کند تمرکز دارد. بنابراین باید به سوالاتی زیر جواب داد:

طلای نایاب در بازاریابی محتوا !

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

طلای نایاب در بازاریابی محتوا !

کی می گه عصر عصرِ انفجار اطلاعاته ؟

 

یکی از دیدگاه های مطرح شده در عرصه بازاریابی محتوا این است که محتوای اصیل، فاخر و مبتنی بر دانش و تجربه در محیط آنلاین و آفلاین کم است؛ به عقیده برخی از صاحب نظران مفهوم انفجار اطلاعات آن طوری که برخی در بوق و کرنا کرده اند نیست؛ آنها بر این عقیده اند که محتوای خوب همچون طلای نایاب در بازاریابی محتوا است!

طلای نایاب در بازاریابی محتوا !

البته این دسته از صاحب نظران بی راه هم نمی گویند؛ چراکه اگر کمی به دور و بر خود نگاه کنیم بیشتر به عمق موضوع پی می بریم؛ اینکه یک نفر یک مقاله و یا مطلبی را ترجمه می کند و یا حتی خودش به نگارش در می آورد و بعد از آن به سرعت توسط دیگران کپی پیست شده و باز نشر می شود. حال در این بین برخی تنبل هستند و بدون هیچگونه تغییری مطلب را باز نشر می دهند و بعضاً به اسم خود و یا شرکتشان! برخی دیگر هم با ظرافت و هوشیاری بیشتر با یک خلاصه سازی حرفه ای، اصل مقاله را چنان شاخه و برگ می دهند که خود نویسنده اصلی هم کیف می کند!

جدای از اینکه این کارها خوب است یا بد؛ به طور کلی باید این را بدانیم که محتوای اصیل و فاخر، حکم طلا دارد. به قولی، قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری؛ نباید فراموش کنیم به همان نسبت که تولید کنندگان محتوا حرفه ای شده اند و می توانند محتوایی تولید کنند که کسی نفهمد اصل مقاله آنها از کجا آب می خورد؛ خوانندگان محتوا نیز حرفه ای شده اند و بعد از خواندن چند خط می فهمند که سرچشمه این محتوا کجاست؟!

از این جهت به جِد پیشنهاد می کنم از الان به بعد برای این طلای نایاب بیشتر برنامه ریزی کنیم؛ اتاق فکری تشکیل دهیم و خوب فکر کنیم؛ ذائقه مشتری خود را بدانیم و بفهمیم چه چیزی او را قلقلک می دهد. باید بهتر از دیگران سفره آرایی کنیم؛ عجول نباشیم؛ هر محتوایی را بدون سلیقه و وسواس منتشر نکنیم؛ طلای نایاب در بازاریابی محتوا همان تجارب کاری ماست؛ آنچیزی که بر اثر آزمون و خطا بدست آمده؛ یا بهتر بگویم نتیجه حاصل ضرب دانش و تجربه است؛ خلاصه اگر محتوای تولیدی ما برای مخاطب هدفمان حکم طلا پیدا کند می توان بسیار عالی بازخور گرفت؛ حال می خواهد فروش باشد و یا تقویت پرسونال برند خودمان!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

داستان میمون دارت انداز در بازاریابی !

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

 

این یک لطیفه و یا داستان خنده دار نیست!

خلاصه ۲۰ سال تحقیق پروفسور فیلیپ تتلاک بر روی واژه پیش بینی است!

 
 

داستان میمون دارت انداز حکایت این روزهای ما در عالم بازاریابی و فروش است؛ بذارید اول خودِ داستان را براتون نقل کنم تا بعد برسیم به نتایجی که باید از آن گرفت؛ پروفسور تتلاک و همکارانش در طی ۲۰ سال، در پی این جواب بودند که دقت پیش بینی های تحلیل گران بازار در چه حدی است؟ آنها در بازه زمانی سال های ۱۹۸۴ الی ۲۰۰۴ با گرد آوردن جامعه آماری بزرگی از تحلیل گران به این مهم پرداختند. نتایج تحقیق آنها بسیار جالب و در عین حال طنز گونه بود. تا حدی که در مدت زمان کوتاهی شُهره جهانی شدند!

 
 

داستان میمون دارت انداز !

تحقیقات تتلاک و همکارنش این را نشان داد که دقت عملکرد تحلیل گران و کارشناسان بازار با دقت عملکرد یک میمون دارت انداز در یک حد است! خبری که در مدت زمان کوتاهی در اکثر رسانه های پر مخاطب جهان مخابره شد. رسانه هایی همچون نیویورک تایمز(New York Times)، وال استریت جورنال(Wall Street Journal)، فایننشال تایمز(Financial Times)، اکونومیست(Economist) و ده ها غول خبری دنیا این نتایج را به گوش مخاطبین خود رساندند! هدف اصلی این خبر، طنز و یا لودگی نبود. ولی متاسفانه در انتها مسیر عوض شد! تیتر خبریِ ” تحلیل گران، خیلی بیشتر از میمون ها نمی فهمند! ” در مدت زمان کوتاهی در بین تمام خبرهای اقتصادی ترند(Trend) شد.

جامعه آماری این تحقیق طیف بزرگی از دانشمندان، اساتید دانشگاه، تحلیل گران و سایر فعالینِ صاحب نام در حوزه های اقتصادی بودند. به طور منظم و بر طبق یک منطق خاص هر بار یک موضوع تحلیلی در اختیار آنها گذاشته می شد. طیف تحلیل ها خیلی وسیع بود. از یک تحلیل اقتصادی پیش پا افتاده تا پیش بینی اثر جنگ بر قیمت نفت و غیره. آنچه که در انتها بدست آمد این بود که ” میانگین پیش بینی کارشناسان و تحلیل گران بازار چیزی بیش از یک حدس و گمان نیست! آنهم حدس و گمانی که با پرتاب های یک میمون دارت انداز می تواند یکسان باشد! “.

فیلیپ تتلاک و همکارانش به این مهم دست یافتند که مردم حافظه تاریخی ضعیفی دارند. مشتریانِ تحلیل گران اقتصادی، علاقه زیادی به حل شدن موضوعاتی دارند که تصور می کنند پیچیده و غیر قابل حل است. لذا هر چقدر تحلیل گر در تحلیل خود از پارامترها و مولفه های پیچیده تر استفاده کند؛ و به قولی، بهتر صغری و کبری بچینند، محبوب تر خواهند بود. اما در بلند مدت کمتر کسی به دنبال این موضوع خواهد رفت که چند درصد از این تحلیل ها با واقعیت های موجود در بازار قرابت و نزدیکی داشته است. تتلاک و همکارانش به این جمع بندی رسیدن که بازارِ پیش بینی، خیلی گرم است. آنها دریافتند که حتی اگر تحلیل گران اشتباه تحلیل کنند یا اساساً کارشناس هم نباشند ولی فنِ بیان و قدرت پرزنتیشن(Presentation) قوی داشته باشند باز مشتریان به سراغ آنها خواهند آمد.

 

طنز تلخ داستان میمون دارت انداز !

طنز تلخی که در این بین به وقع پیوست این بود که؛ رسانه ها، پیامِ اصلی این کار مطالعاتی ۲۰ ساله تتلاک و همکارانش را به سُخره گرفتند! بنگاه های خبری خواسته یا ناخواسته پیامِ تتلاک و رفقایش را در ذهن مخاطبین خود با چاشنی طنز همراه کردند. نتیجه کار آنها این شد که بیشتر مخاطبین این خبر به این جمع بندی رسیدن که “همه پیش بینی ها و تحلیل های اقتصادی، بی ارزش هستند”. درصورتی که هدف تتلاک و همکارنش این نبود! حتی برخی از رسانه های تیتر خبری با مضمون ” تحلیل گران، خیلی بیشتر از میمون ها نمی فهمند ” را انتخاب کردند. نمی خواهم کاسه داغ تر از آش بشوم و از آرمان های فیلیپ تتلاک و رفقایش دفاع کنم اما باید از این داستان درس هایی گرفت.

 
 

درس هایی از داستان میمون دارت انداز در بازاریابی!

  • اول از همه باید این را در نظر داشته باشیم که برای تحلیل درست و منطقی از بازار راهی جزء تحقیقات بازاریابی نیست (:
  • برای داشتن یک درکِ درست از کار تحقیقات بازاریابی صورت گرفته، به مفروضات، هدف و بیان مسئله آن کار تحقیقاتی توجه کافی و مکفی داشته باشیم.
  • روش تحقیق و متدولوژی را در تحقیقات بازاریابی به دست فراموشی نسپاریم! بدانیم که شیوه گردآوری و منطق نظم بخشیدن به آن، فقط یک راه ندارد؛ بنابراین به تعداد راه های موجود در روش تحقیق می توان خروجی های رنگارنگ گرفت! آنچیزی که در این بین مهم است انتخاب بهترین روش و متدولوژی برای یک تحقیقات بازاریابی باید بر اساس شرایط حاکم بر بازار مورد مطالعه باشد.
  • باید به نتایج یک تحقیق با توجه به تمام جوانب آن نگریست. یک بخش از نتایج را نگیریم و اصطلاحاً ” پیراهن عثمان ” کنیم برای کوبیدن بخش های مختلف بازاریابی، فروش و بازرگانی شرکت.
  • از همه اینها مهمتر اینکه این را قبول کنیم پارامترها و مولفه های پیش روی یک تحلیل گر بسیار بسیار زیاد است. در دنیای واقعی هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که نتیج تحقیق او ۱۰۰ درصد با واقعیت مطابقت دارد. چراکه داده و مولفه ها زیاد هستند؛ و به ناچار برای سرعت بخشیدن به نتیجه گیری مجبوریم بعضی از مولفه ها را ثابت فرض کنیم؛ و این یعنی نقطه ضعف یک تحلیل گر! باید بیاموزیم که داده ها و دانسته های ما کم هستند؛ و برای داشتن یک تحلیل جامع و مانع باید همیشه بازار را پایش کنیم.

مهم نیست تعداد دارت های پرتاب شده یک میمون با تحلیل های رنگارنگ ما برابر است! مهم این است که بدانیم برای داشتن یک تحلیل درست از داده های موجود نیاز به تخصص و مهارت است. باید با فنِ مونتاژ کردن، آشنا شد. باید بین پدیده های بی ربط با استفاده از ” منطق هم ربطی ” یک ارتباط معنی دار پیدا کرد! دقیقا باید راه تتلاک و رفقایش را رفت؛ به جای اینکه به دنبال رسانه ها و یا مخاطبین کوته بین بریم تا خود را اثبات کنیم؛ سعی کنیم بر داده و دانسته های خود بیفزاییم.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازاریابی مائویستی

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

 

مدل بازاریابی مائویستی را امتحان نکنیم!

چرا که شاید مجبور شویم گنجشک ها را دوباره وارد کنیم!

 
 

قبل از شروع بحث باید در مورد یک اتفاق نادر تاریخی که منجر به مرگ و نابسامانی های زیادی برای مردم چین شد برایتان بگویم؛ یک فرمان تاریخی شتاب زده و البته بدون تحقیق! در جریان برنامه ” یک گام بزرگ به جلو ” (Great Leap Forward) که مائو(Mao Zedong)، رهبر چینِ کمونیست در طی سال های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ صادر کرد وقایع تلخی رخ داد. یکی از وقایع دردناک این بود که بنا به گزارش برخی از حوزه های حزب کمونیست(Communist) به دفتر رهبری مائو، مبنی بر این اینکه گنجشک ها بخش کشاورزی کشور را تحدید می کنند، تصمیم نابخردانه ای گرفته شد!

در واقع، نکته مهم این داستان عبرت آموز این است که مائو و تیم مشاورانش بدون در نظر گرفتن مولفه های تحقیقات بازار دست به یک حرکت قمار گونه زدند! همان طور که گفته شد تعدادی از دفاتر حزب کمونیست به دفتر مائو گزارشی ارسال کردند که در صورتی که گنجشک ها نابود نشوند روند رشد اقتصادی بخش کشاورزی کشور، کُند خواهد شد! آنها تاکید داشتند باید هر چه سریع تر از شر آنها خلاص شویم!

 

اثر تخریب دومینویی

در مدت زمان کوتاهی مائو فرمان خود را صادر کرد. فرمانی که بعدترها آثار مخربی بر اقتصاد و مردم کشور گذاشت. به روایت برخی از تحلیل گران، این فرمان باعث مرگ حدود ۴۵ میلیون چینی شد! “اثر تخریب دومینویی” (Domino Effect Of Destruction) را به وضوح در این فرمان تاریخی می توان دید.

فردا روزی که فرمانِ قتل عام گنجشک ها صادر شد؛ معلمان با شور و هیجان بالا در مدارس به آموزش نحوه شکار کردن گنجشک ها پرداختند! همه از اینکه در جهت رشد اقتصادی کشورشان تلاش می کنند خوشحال بودند. از اینکه ” یک گام بزرگ به جلو ” کشور خود بر می دارند. حس میهن پرستی در اوج خود بود؛ این یک وظیفه انقلابی بود! توده مردم تجارب خود را در مورد شکار گنجشک ها در اختیار هم می گذاشتند… در کمتر از چند ماه تمامی گنجشک ها قتل عام شدند؛ لانه های آنها خراب شد! تخم های آنها را شکستند؛ خلاصه به هر روشی که بود این پرنده بی آزار را آزردند؛ کار به جایی رسید که حیوان بی زبان از ترس مردم در آسمان قالب تهی می کرد!

 
 

جای خالی گنجشک ها …

دفاتر حزبی نیز بصورت روزانه آمار شکارها و تعداد لاشه های گنجشک ها را به پکن گزارش می دادند؛ اما داستان به همین خوبی پیش نرفت! پس از مدتی که هیچ اثری از گنجشک ها نبود سر و کله ملخ ها و سایر حشرات پیدا شد؛ ملخ ها در نبود گنجشک ها تا می توانستند مزارع را نابود کردند؛ در عرض مدت زمان کوتاهی تمامی مزارع کشور به مرحله نابودی کامل رسید! تعداد حشرات و آفات نباتی به مرز انفجار رسید. کشاورزان و دولت در کمال ناباوری شاهد نابودی این بخش از اقتصاد کشور خود بودند.

در اثر این تصمیم نابخردانه، میلیون ها نفر طعم فقر و مرگ را چشیدند؛ قحطی کشور را فرا گرفت. جای خالی گنجشک ها در این شرایط سخت بیشتر احساس می شد. اگر آنها بودند دیگر ملخ ها نمی توانستند این فاجعه را رقم بزنند. آنها قسمتی از این حلقه اکوسیستم(Ecosystem) بودند که نباید حذف می شدند. تا مدت ها چین کارش این بود که از شوروی گنجشک وارد کشور کند!

 

بازاریابی مائویستی !

این داستان را به عنوان مقدمه گفتم تا برسیم به بحث بازاریابی مائویستی ! خیلی از سازمان ها و یا واحدهای صنعتی تصور می کنند برای ارتقاء و توسعه بازار خودشون باید دست به یک تحول و به اصطلاح زیر و رو کردن سیستم بزنند!

  • بدون اینکه کار تحقیقاتی انجام بشود…
  • بدون اینکه بدانند چند درصد سهم بازار را دارند…
  • بدون اینکه بدانند اندازه بازارشان چقدر است
  • و بدون اینکه…

به سراغ کشف بازارهای جدید و مشتری یابی می رویم! به امید اینکه فردا از آن ماست و بالاخره موفق خواهیم شد! غافل از اینکه اینجا دیگر یک همایش انگیزشی نیست که به تعبیر شومن(Showman) آن بتوان بازار را توسعه داد! بازار خشن تر از این حرف ها است؛ بازار نیز به مانند داستان بالا برای خودش یک اکوسیستم(Ecosystem) دارد باید آن را شناخت و بعد از تحلیل، برایش نسخه پیچید!

 
 

در طی شش سال گذشته موارد متعددی را دیدم که مدیران فروش و بازاریابی بعد از اینکه سیستم فروش شرکت و یا کارخانه را بدست می گیرند به سبک و سیاق بازاریابی مائویستی گرایش پیدا می کنند و تمامی کارهای مدیران قبلی را زیر سوال می برند و می خواهند طرحی نو در اندازند و عرض اندامی کنند. به تصور اینکه اگر روی مشتریان قدیمی شرکت کار کنند شاید کارهایشان دیده نشوند به دنبال گرفتن مشتریان جدید می روند! قافل از اینکه بصورت نادانسته دچار اشتباه بازاریابی مائویستی شده اند:

  • در سبک بازاریابی مائویستی ما به داشته هایمان توجه نمی کنی.وقتی مشتریان ناراضی قدیمی را حذف می کنیم و طاقت شنیدن آنها را نداریم دچار بازاریابی مائویستی شده ایم!
  • به اینکه برای گرفتن تصمیم های سرنوشت ساز باید کار تحقیقاتی و مطالعاتی انجام بدهیم توجهی نمی کنیم!
  • وقتی تمام مشتریان قدیمی شرکت را رها می کنیم؛ وقتی به دنبال گرفتن مشتریان جدید می رویم؛ در حقیقت سبک نگاه ما همان مدل بازاریابی مائویستی است!
  • تحقیقات نشان داده است گرفتن هر مشتری جدید پنج برابر مشتریان قدیمی برای شرکت هزینه دارد. یعنی با قبول مدل بازاریابی مائویستی ما حاضریم هزینه ۵ برابری به شرکت خود تحمیل کنیم تا دیده شویم!
  • قافل از اینکه در قانون پارتو (Pareto principle) به ما یاد داده اند که ۸۰ درصد سود شرکت در ۲۰ درصد مشتریان وفادارش است! ولی باز دست قمار می زنیم و مدل بازاریابی مائویستی را امتحان می کنیم!

خلاصه سعی کنیم در تدوین برنامه جامع بازاریابی(Marketing Plan) شرکتمان، مدل بازاریابی مائویستی را امتحان نکنیم! چراکه امکان دارد آثار خسارت بار آن تا سال ها جبران پذیر نباشد و در نهایت مجبور شویم باز گنجشک ها را وارد کنیم!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

درس هایی از تبلیغ شرکت یونیلیور در ماه مبارک رمضان

By آرشیو مقالات تخصصی No Comments

 

تبلیغ شرکت یونیلیور در ماه مبارک رمضان درس هایی زیادی برای گفتن دارد!

حالا که کلیپ شرکت یونیلیور رو دیدید لازم است یک سری اطلاعات تکمیلی هم داشته باشید که چه کسی برای رمضان تیزر زده؟ شرکت یونیلیور(Unilever) در سال ۱۹۳۰ میلادی از ادغام دو شرکت مارگارین هلندی و لیور برادرز انگلیسی تاسیس شد. به همین دلیل است که اسمش از ترکیب نام دو شرکت فوق گرفته شده است. مارگارین یک شرکت فعال در عرصه تولید روغن نخل و لیور فعال در زمینه تولید صابون. این ادغام بزرگ منجر به تاسیس یک شرکت چند ملیتی به اسم یونیلیور(Unilever) شد که در کمترین زمان ممکن بیش از ۱۶۰۰ برند را در دسته بندی های مختلف آرایشی و بهداشتی به بازار عرضه کرد.

دیری نپایید که مدیران شرکت یونیلیور متوجه شدند نمی توانند مدیریت درستی بر محصولات خود داشته باشند از این جهت تصمیم گرفتند که ۱۲۰۰ برند خود را از دور خارج کنند و به جای آن روی ۴۰۰ برند مطرح و پر مصرف خود متمرکز شدند و نتیجه آن، خلق برندهای جهانی زیر شد.

شویندها: اومو، ویسک، سرف، اولترا سرف، ریم و ادیانت
صابون: پونز، داو و لوکس
محصولات بهداشتی دهان و دندان: منتادنت، سیگنال، کلوز آپ و ژانگهوا
شامپو: سلکتیو، سالن، سان‌سیلک، اورگانیز و تیموتی
البته این اسامی بخش کوچکی از صدها برند معروف یونیلیور است. اولین درس این شرکت چند ملتی بزرگ این است که بعضی وقت ها موفقیت در مشارکت است نه رقابت! البته اینکه به این نتیجه گیری برسیم تا این کار را در ایران انجام بدهیم یا نه، جای بحث دارد!

 

درس هایی از تبلیغ شرکت یونیلیور در ماه مبارک رمضان

آن چیزی که از انتشار این کلیپ مد نظرم بود این است که برای جهانی شدن باید به فرهنگ ها و اعتقادات دیگران احترام بگذاری و همیشه فکر نکنی بر مسیر هدایتی! و اگر می خواهی محصولاتت جهانی شود باید خود هم جهانی فکر کنی. باید به قول فرنگی ها، سِنس(Sense) مشتریِ بازار هدفت را درک کنی. اگر به این قوانین طلایی توجه نکنی محکوم به شکست خواهی بود. وقتی به عقاید دیگران احترام می گذاری تبلیغت دیده می شود و محبوب قلب ها می شوی. این تبلیغ معروف یونیلیور در پاکستان تا به حال ۱۵ میلیون بار در یوتیوب دیده شده است تا مزد سازنده های خود را به خوبی بدهد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

شماره تماس جهت مشاوره!