Skip to main content

مدیر یک دقیقه ای باش!

 

مدیر یک دقیقه ای

 

چه کسی می تونه یک مدیر خوب باشه!

 
 
لازمه موفقیت در هر جمع و گروهی، داشتن یک لیدر(Leader) است؛ در این مقاله سعی ندارم که به بیان تفاوت های بین مدیر و رهبر بپردازم؛ بلکه هدفم این است شما را با یکی از ابزارهای رهبری که داشتن روحیه مدیرت است آشنا کنم؛ برای اینکه با موضوع مدیر و شیوه درست مدیریت کردن بیشتر آشنا شویم پیشنهاد می کنم کتاب مدیر یک دقیقه ای(The One Minute Manager) نوشته آقای کن بلانچارد(Ken Blanchard) را حتما مطالعه کنید؛ دیدگاه شما را از مدیر و نحوه مدیریت کردن عوض خواهد کرد. وقتی کتاب بلانچارد را مطالعه می کنید شما را به شخصیت یک جوان جویای نام، آشنا می کند که در پی کشف حقیقت است. حقیقتی به اسم مدیریت!

فرقی نمی کند که یک پروفسور باشیم و یا یک بازاریاب و یا حتی یک خانم خانه دار؛ بدون شک اگر مدیر نباشیم شکست خواهیم خورد! بذارید برم سر اصل مطلب و داستانِ کتاب مدیر یک دقیقه ای را از اینجا شروع کنم که جوانی، جویای نام بود که می خواست فنون مدیریت کردن را از یک استاد بنام بیاموزد؛ برای درکِ درست از فنون مدیریت، با مدیرانِ موفق زیادی در سرتاسر جهان مصاحبه کرد. در نهایت به یک فرمول رسید و اسم آن را ” مدیر یک دقیقه ای ” گذاشت؛ در این کتاب ارزشمند کن بلانچارد ۳ شاخص مهم برای تبدیل شدن به یک مدیر یک دقیقه ای را به شرح زیر معرفی می کند;

 

 

۱ـ اهداف یک دقیقه ای داشته باش!

اولین کشف بلانچارد این بود که یک مدیر یک دقیقه ای توانایی این را دارد که هدفش را صریح و واضح بگوید؛ اینکه قرار است دقیقا چه بکند و شرکتش به کجا برود؟ او باید به قدری هدف، برایش روشن باشد که در کمتر از ۲۵۰ کلمه آن را بیان کند؛ به نحوی که هر کسی بتواند از نحوه پرزنت کردن او به عمق فلسفه حیاتی اهدافش پی ببرد! اهداف با آرزوها فرق دارند؛ یک مدیر، خیال باف و رویا پرداز نیست؛ او بر اساس واقعیت ها هدفش را طرح ریزی می کند. فقط یک مدیر یک دقیقه ای است که می تواند اهدافش را در کمتر از یک دقیقه برای همه شرح دهد و خیل کثیری را به اهدافش جذب کند.
 
 

۲ـ تحسین یک دقیقه ای را در برنامه خود بذار!

او بر این باور بود که یک مدیر یک دقیقه ای با تمام توان خود روح تعاون و همکاری را بین اعضای گروه تزریق می کند؛ قاعده تشویق و تحسین یک دقیقه ای مختص یک مدیر یک دقیقه ای موفق است؛ کسی که می داند هیچ چیزی به اندازه تشویق یک نیروی تازه وارد نمی تواند امید او را به ادامه کار با شرکت بیشتر کند. از آن مهمتر تشویق کوتاه و مختصرِ نیروی کار، در بین تمام اعضای سازمان فقط به اندازه ۶۰ ثانیه، شاید در نظر همه امری خنده آور باشد ولی می تواند باعث هویت دادن به نیروی قدیمی شرکت شود. او بر این باور است که هرگاه اتفاقی پسندیده و در خورد ستایش در شرکت خود رصد کردید آن را برای همه شرح دهید حتی به اندازه یک دقیقه!

۳ـ سرزنش یک دقیقه ای را هم در نظر بگیر!

لزومی ندارد کارمندی که همه امکانات در اختیارش هست بازده ای مفیدی نداشته باشد؛ لزومی ندارد یک شرکت تمام تلاش خود را برای حفظ کارمندان خود بکند اما آنها برای شرکت و اهداف آن ارزشی قائل نباشند؛ پس همان طور که می توان از هر اقدام کوچکی تقدیر کرد می توان برای هر اشتباه بزرگی نیز یک تنبیه در نظر گرفت! آنچیزی که بلانچارد در کتاب مدیر یک دقیقه ای خود به آن اهمیت می دهد شیوه متنبه کردن کارمندان است؛ لازم نیست که جلوی همه کارمندان فرد خاطی را سرزنش کنیم! نباید برای تنبیه کردن شخصیت فرد را تخریب کنیم بلکه باید نحوه فعالیت و نتایج اقدامش را به او گوش زد کنیم؛ آن چیزی که مهم است این می باشد که حفظ یک نیروی قدیمی برای شرکت بسیار اهمیت دارد چراکه برای آن نیرو سال های زیادی هزینه شده است. پس باید در نظر داشته باشیم که اقدامات تنبیه ما نیز کوتاه و اثربخش باشد و نه اینکه مدام خطای فرد مورد نظر را در مقاطع مختلف به او یادآوری کنیم.
 
 

کلام آخر؛

آن چیزی که بعد از مطالعه این کتاب به آن رسیدم این است که مدل نگاه آقای کن بلانچارد در معرفی یک مدیر موفق می تواند در بحث بازاریابی صنعتی نیز کاربرد داشته باشد؛ یعنی کم نیستند واحد های صنعتی و خدماتی که پایه های اصول مدیریت مجموعه خود را بر امر و نهی گذاشته اند؛ یا اینکه برخی از دوستان مدیر هنوز تو حال و هوای شیوه مدیریت فراعنه مصر هستند! اینکه باید کارمندانشان هرچه آنها می گویند قبول کنند؛ بعضی دیگر از حضرات وقتی باهاشون همنشین میشی تصور می کنی اصلاً گوش شنوا ندارند و فقط می خواهند سخنرانی کنند و باید بقیه هم فقط تایید کنند. نتیجه این سبک مدیریت را حتماً دیده اید؛ در سبک مدیریت خانه های که مرد سالاری و یا زن سالاری بر آن حاکم است و یا واحد های صنعتی که حرف مالک و مدیر شرکت حرف آخر است.

با این جور نسخه ها نمیشه نیروی کار مدرن قرن ۲۱ را کنترل کرد. باید به او بها داد؛ حرف هایش را شنید؛ در صورت لزوم او را تشویق کرد. حتی از آن مهمتر در مورد نظرات پرسنل خود تعمق کرد؛ اندیشید؛ که آیا می تواند نظرات آنها درست باشد یا نه؟ در صورت درست بود از تکنیک تشویق یک دقیقه ای بلانچارد استفاده کرد و اگر نادرست است با دلایل واضح و روشن او را متقاعد کرد. در آخر اگر برای نیروهای خود وظایف کاری را به صورت خیلی واضح و روشن تبیین کنیم می توانیم انتظار تنبیه و متنبه کردن آنها را نیز داشته باشیم. در غیر این صورت تنبیه کردن برای مواردی که از قبل گفته نشده و یا بصورت خیلی کلی بیان شده می تواند آثار مخربی بر شیوه مدیریتی ما داشته باشد. خلاصه نمی خواهم بگویم با کتاب مدیر یک دقیقه ای بلانچارد می شود یک شبه به یک مدیر موفق تبدیل شد! اما می توان از آن چندتا خط فکری گرفت برای اینکه در مورد شیوه های قدیمی سبک مدیریتی کسب کارهای خودمون تجدید نظر کنیم!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده 

شماره تماس جهت مشاوره!